علیاکبر سعیدی سیرجانی - ویکیپدیا
راز بزرگی در ایران مدفون است که لردهای جهان به هر قیمتی میخواهند جلوی فاش شدن آنرا بگیرند
بنظر من علی اکبر سعیدی سیرجانی تا حدودی به بخشهائی از آن راز پی برده بود که کشته شد
زندگی
علیاکبر سعیدی سیرجانی، در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۱۰ در سیرجان کرمان متولد شد و در ۴ آذر ۱۳۷۳، زمانی که تحت بازداشت وزارت اطلاعاتجمهوری اسلامی ایران بود، درگذشت. علت و محل مرگ او هنوز در پردهای از ابهام است.
پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سعیدی سیرجانی مدتی را در خارج از کشور گذرانید و سپس با اظهار این دلیل که «باید در داخل کشور برای ارتقای سطح آگاهی مردم و نیز دفاع از آزادی تلاش نمود و نه در خارج از کشور»[نیازمند منبع] به ایران بازگشت. در آن هنگام برخی از روشنفکران و فعالین سیاسی خارج از کشور بازگشت وی را نشانه همکاری و یا دست کم علاقه وی به همکاری و کنار آمدن با حکومتجمهوری اسلامی تلقی کردند، اتهامی که سعیدی سیرجانی آن را به شدت رد میکرد.
بازداشت
او چه در زمانی که در خارج از ایران بود و چه پس از آنکه به کشور بازگشت فعالیتش را با نوشتن نامههایی سرگشاده به بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و از جمله علی خامنهای شدت بخشید. وی در آن نامهها ضمن شرح سختیها و فشارهایی که قشر روشنفکر ایران در طول سالهای بعد از انقلاب تحمل کرده بود، از رهبران جمهوری اسلامی میخواست تا رویه و دیدگاه خود را نسبت به منتقدینشان عوض کنند. آیتالله خامنهای در پاسخ به نامههای سعیدی سیرجانی مطلبی را خطاب به وی نوشت و توسط کیومرث صابری (گل آقا) برای وی فرستاد. لحن عتابآلود جوابیه علی خامنهای به گونهای بود که به تعبیر سعیدی سیرجانی «قاصد را نیز شرمنده کرده بود». خامنهای در آن نامه سعیدی سیرجانی را به بیدینی و ارتداد متهم نموده و به وی نسبت به تلاشهای سیاسیاش و انتقاداتی که متوجه حکومت جمهوری اسلامی و رهبرانش مینمود، هشدار داده بود.
مرتد دانستن سعیدی سیرجانی توسط عالیترین مقام روحانی و سیاسی حکومت جمهوری اسلامی میتوانست در حکم صدور مجوز برایقتل وی باشد. سعیدی سیرجانی اما هشدار رهبر جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و چندی بعد در ۲۳ اسفند ۱۳۷۲، خارج از منزلش توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و نه ماه پس از آن یعنی در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در اسارت درگذشت. او هیچگاه به بازداشتگاه و یا زندان مشخصی منتقل نگشت و تا روز اعلام مرگ او، کسی از وضعیتش اطلاعی نداشت. بعدها گفته شد که وی در یکی از «خانههای امن وزارت اطلاعات» نگهداری میشد. با دستگیری سعیدی سیرجانی مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ابتدا با صدور اطلاعیهای وی را متهم به «نگهداری و استعمال مواد مخدر و نیز همجنسبازی و لواط» کردند. اما بعد از مرگش با انتشار مطلبی در روزنامه اطلاعات (که به بازجوی او منسوب شده بود) وی را به دلیل آنچه که «داشتن ذاتی پاک و فضایلی اخلاقی و دگرگونی روحی در طول بازداشتش» نامیده بودند، ستودند.
وزارت اطلاعات پیش از آن و در اطلاعیهای که به عنوان اعلام خبر دستگیری سعیدی سیرجانی منتشر کرده بود ادعا نمود سعیدی سیرجانی در پوشش جلسات ادبی و فرهنگی در منزلش در واقع محافل تریاککشی و آمیزش جنسی با مردان جوان به راه میانداخت و به علاوه، به سایر دوستانش نیز تلفن میکرد و آنها را برای شرکت در این محافل دعوت مینمود. در اطلاعیههای صادره از سوی وزارت اطلاعات مشخصا ادعا شده بود که سعیدی سیرجانی در تماسهای تلفنی با دوستانش برای توصیف حضور جوانانی که مورد استفاده جنسی قرار میداد، از اصطلاح «کشک و بادمجان» استفاده میکرد. انتشار این مطلب موجی از خشم و نفرت را در میان روشنفکران ایران نسبت به وزارت اطلاعات برانگیخت. افراد و مجامع دفاع از حقوق بشر در داخل و خارج از کشور اعلام کردند که در شرایطی که سعیدی سیرجانی به عنوان متهم، قدرت دفاع از خود را ندارد و اساسا معلوم نیست در کجا و تحت چه شرایطی نگهداری میشود و احتمالا هیچ ارتباطی نیز با دنیای خارج از محل بازداشت خود ندارد وارد کردن چنان اتهاماتی به وی با ابتداییترین اصول انسانی و اخلاقی در تضاد است.
مرگ مشکوک
ماجرای مرگ سعیدی سیرجانی نیز مانند نحوه درگذشت بسیاری دیگر از روشنفکران ناراضی و منتقد حکومت جمهوری اسلامی ایران، در پس پردهای از ابهام باقی ماند.
پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با درج مقالاتی در روزنامه اطلاعات نوشت که سعیدی سیرجانی پیش از مرگش توسط مقامات آن وزارت به دیدار مناطق جنگی و همچنین آرامگاه روحالله خمینی برده شده و پس از آنکه تحت تاثیر معنوی فضای حاکم بر آن نقاط قرار گرفت از افکار و عقاید گذشته خود برگشته بود. همچنین مقداری دستنوشته و قطعهای شعر در مدح و ثنای مقامات زنده و مرده حکومت جمهوری اسلامی نیز به عنوان آخرین یادداشتهای سعیدی سیرجانی به درج رسیدند. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علت مرگ سعیدی سیرجانی را «ایست قلبی ناشی از مشکلات تنفسی» اعلام کرد. اما هرگز جزئیات وضعیت جسمانی وی در مدت اسارتش و نیز اسناد و مدارک پزشکی مربوط به آن را منتشر ننمود و در اختیار خانواده و دوستانش قرار نداد. بعدها و با افشای جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای روشنفکران ایران، به نقل از سعید امامی (اسلامی) معاون اسبق و متوفی امنیت وزارت اطلاعات گفته شد که سعیدی سیرجانی بنا به تصمیم مقامات آن وزارت کشته شده بود.
اکبر گنجی روزنامهنگاری که برای نخستین بار در داخل کشور پرده از راز بسیاری از قتلهای سیاسی منتقدین حکومت جمهوری اسلامی برداشت، افشا نمود که سعید امامی (اسلامی) در جمعی از از افراد قابلاعتمادش توضیح داده بود که ابتدا - و با برنامهریزی قبلی - به وی یکی از خوراکیهای مورد علاقهاش یعنی «ارده» داده شد و به دلیل آنکه این ماده غذایی باعث قبض شدن معده و یبوست میگردد، سعیدی سیرجانی از مراقبین و بازجویانش طلب داروی مسهل میکند. سعید امامی (اسلامی) توضیح داده بود که به جای شیاف مُلیّن به سعیدی سیرجانی «شیافی ساخته شده از پتاسیم» داده شد، تا به عنوان توصیه پزشک از آن استفاده کند. پتاسیم به سادگی میتواند قلب انسان را از کار بیندازد. سعید امامی (اسلامی) که خود نیز بعدها در زمان بازداشتش توسط همکارانش در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بطرز مشکوکی مرد، همچنین در جلسهای با حضور برخی از مقامات فرهنگی کشور با افتخار شرح داده بود که سعیدی سیرجانی چگونه بر اثر درد ناشی از عمل کردن سم پتاسیم در روده خود ضجه میکشید و بازجویان و مراقبیناش میخندیدند و منتظر مرگش بودند. از آنجا که این ادعا در داخل کشور و در مطبوعات ایران منتشر شد و هرگز مورد تکذیب مقامات جمهوری اسلامی نیز قرار نگرفت، میتوان آن را قریب به واقعیت تصور کرد. جسم سعیدی سیرجانی شبانه و توسط ماموران وزارت اطلاعات در گورستان بهشت زهرای تهران دفن شد.
فرج سرکوهی یکی از دوستان سعیدی سیرجانی و از نویسندگان ناراضی ایران بعدها فاش ساخت که پس از اعلام خبر مرگ سعیدی سیرجانی، شخص سعید امامی (اسلامی) که معاونت وقت امنیت وزارت اطلاعات را برعهده داشت، با وی و سایر اعضای فعال کانون نویسندگان ایران در تهران تماس گرفته و به آنها هشدار داده بود که از برگزاری هرگونه مراسم ختم و یا تجلیل برای سعیدی سیرجانی خودداری کنند در غیر این صورت خود آنان نیز همگی به سرنوشت سعیدی سیرجانی دچار خواهند شد.
در زمان بازداشت و مرگ سعیدی سیرجانی علی خامنهای رهبر نظام جمهوری اسلامی بود. همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی ایران، محمد یزدی ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، علی فلاحیان، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و نیزعلی اکبر ناطق نوری ریاست مجلس شورای اسلامی ایران را برعهده داشتند. علاوه بر آنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز بر عهده مهندس مصطفی میرسلیم بود.
پس از مرگ سعیدی سیرجانی خانواده وی و نیز سازمانهای مدافع حقوق بشر و دوستان و همفکران و سایر نویسندگان و فعالان نامدار سیاسی در داخل و خارج از کشور خواستار نبش قبر و معاینه جسدش توسط پزشکانی بیطرف شدند اما مقامات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به شدت با این خواسته مخالفت کردند.
علی اکبر سعیدی سیرجانی در آخرین نامهای که به خامنهای نوشت، پذیرفت که با مرتد نامیدناش از سوی رهبر نظام جمهوری اسلامی قاعدتا بزودی کشته خواهد شد، اما برای در امان ماندن از زندان و قتلی که میدانست در انتظارش بود هیچ اصرار و التماسی نکرد و مرگ در راه حق را «شهادت» نامید. رضا علامهزاده روشنفکر ایرانی مقیم هلند درباره افکار و نیز سرگذشت سعیدی سیرجانی فیلم مستندی ساخت که در بخشهایی از آن سعیدی سیرجانی سخن گفته و به نکات مختلفی اشاره میکند. وی از جمله تاکید میکند که از مرگ برای آزادی و میهناش ابایی ندارد و آیندگان باید بدانند که کسانی هم بودند که برای نجات و سعادت کشورشان تلاش میکردند. او همچنین میگوید ممکن است که دستگیر شده و تحت شکنجهها و فشارهای گوناگون مجبور گردد همچون سایر روشنفکرانی که پیش از او گرفتار زندانهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شدهاند اقاریر و اعترافاتی غیرواقعی کند؛ اما معیار و مبنای قضاوت آیندگان درباره وی باید مطالبی باشند که در آزادیاش نوشته است. فیلم این گفتگو اکنون در شبکه اینترنت موجود است.
فیلم اعترافات و برنامه هویت
صداو سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامههایی با عنوان «هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامهها از اعترافاتی که از سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح پخش و تحلیلهای مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده میشد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداوسیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری (نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بودهاست. پس از رویداد قتلهای زنجیرهای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلمهای گرفته شده را پس از ماهها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان میداند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلمها رندانه به شکنجه خود اشاره میکند: «اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد. میخواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم، همه رگههایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»بعدها و پس از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات پیش آمد، غلامحسین میرزاصالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویتفیلمهای اعترافات آنها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشتشان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند. بسیاری از کسانی که در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود میکردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمانشان را در دست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشتههای اعترافاتشان در برنامه تلویزیونی هویت پخش شد، آزاد شدند؛ اما علی اکبر سعیدی سیرجانی این بخت را نداشت و در اسارت جان باخت.
آثار و تالیفات
آثار منظوم
سوز و گداز (۱۳۳۰)
آخرین شرارهها (۱۳۳۲)
افسانهها (۱۳۴۲)
زیر خاکستر (۱۳۴۴)
[ویرایش]آثار مکتوب
آشوب یادها(۱۳۵۶)
شیخ صنعان (۱۳۵۸)
در آستین مرقع (۱۳۶۳)
ای کوتهآستینان (۱۳۶۷)
سیمای دو زن (۱۳۶۷)
ضحاکِ ماردوش (۱۳۶۴)
ته بساط (۱۳۶۹)
بیچاره اسفندیار (۱۳۶۹)
قافلهسالارِ سخن خانلری (۱۳۷۰)،
شهسوار عرصهٔ آزادگی (۱۳۷۳) (که به چاپ نرسیده و گویا در بایگانی وزارت اطلاعات است)
تصحیح تفسیر سورآبادی (که در سال ۱۳۸۱ مجوز گرفت و چاپ شد)
علاوه بر کتابهای فوق، سعیدی سیرجانی برخی از منابع غنی تاریخی و ادبی ایران را نیز شناسایی کرده و به همگان معرفی نمودهاست. از جمله میتوان به ویرایش و انتشار کتاب ذخیرهٔ خوارزمشاهی اثر اسماعیل گرگانی مربوط به سده ۶ قمری اشاره کرد. بزرگترین خدمتی که علی اکبر سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران کرد گردآوری و انتشار کتاب تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظم الاسلام کرمانی بود. این کتاب در واقع بیان تاریخ مشروطه از زبان کسی بود که به دلیل حضور شخصی و موثرش در انقلاب مشروطه اظهاراتش میتوانست به عنوان اسناد آن تاریخ مورد استفاده مورخین و پژوهشگران قرار گیرد.
یکی دیگر از آثاری که سعیدی سیرجانی به تاریخ ایران هدیه کردهاست، کتابی است که تحت عنوان «وقایع اتفاقیه» در کتابفروشیهای ایران عرضه میشود. این کتاب در واقع مجموعهای از یادداشتهایی است که یکی از عاملین و مخبرین اطلاعاتی و امنیتی انگلستان در سالهای آخر پیش از مشروطه از رویدادها و اوضاع و احوال مملکت و حکومت فارس (استان فارس کنونی) و به ویژه تحولات سیاسی و مذهبی در شیراز نوشته و برای سفارت انگلستان در تهران ارسال میکردهاست.این کتاب نیز میتواند به عنوان یکی از غنیترین منابع تاریخی برای تحقیق و پژوهش در زمینه شناخت ریشههای انقلاب مشروطه در ایران مورد استفاده قرار گیرد.
سعیدی سیرجانی مقالات فراوانی را نیز در روزنامهها و مجلات ایران در سالهای پیش و پس از انقلاب نوشته است، که تاکنون گردآوری و منتشر نشدهاند. یکی از ویژگیهای بینظیر سعیدی سیرجانی احاطه همزمانش بر چند موضوع جداگانه و از جمله ادبیات فارسی، عرفان و نیز تاریخ ایران بود و در هر سه زمینه به عنوان فردی خبره و کارشناس مطلب مینوشت.
شیوهٔ نگارش
لحن و نوع بیان سعیدی سیرجانی متأثر از روحیه مردمان زادگاهش گرم و صمیمانه بود. نوشتههای او گاه در میان طنز و جدیت و خشم و شادی و اندوه سیال اند. این حافظشناسو استاد ادبیات، از معدود نویسندگانی است که نثر دوپهلو و روانش، هم به مذاق اهل ادب خوش مینشیند و هم خوانندگان عادی به دور از پیچیدگیهای استعارات و صنایع ادبی از آن لذت میبردند. از ویژگیهای نثر وی آوردن امثال و کنایات و سخنان بزرگان در لابلای جملات و به صورت متعادل است. آنچه خوانندگان- بالاخص خوانندگان عادی- را علاقمند به نوشتههایش میکند، پرهیز از ریا و تزویر و التزام به اخلاق و آزادگی و انسانیت در جای جای نوشتههایش است.