۱۳۸۹-۱۱-۰۸

نامه ای از بغداد

نامه ای از بغداد - کتاب گمشده



به نظر من هدف حمله به عراق و در آینده به ایران محو آثار تمدن‌های گذشته است


فراموش نکنیم چه آثار باستانی ارزشمندی از ایران در طول جمگ خارج گردید که بعضا شایعاتی نیز در مورد دست داشتن مقامات یا فرزندانشان در این میان بگوش می‌رسید 


خروج آثار تمدن‌های باستانی در قبال اسلحه

گزارشی از جان کورتیس، رییس دپارتمان خاور نزدیک – موزه بریتانیا
منبع: Current Archaeology – World
         تاریخ : سپتامبر 2003
مترجم: Legion1992

طی چهار ماه گذشته مساله بحران در عراق بر تمامی جوانب زندگی من مستولی شده است. من دوبار به عراق سفر کردم، یکبار بمدت یک هفته و بار دیگر بمدت دو هفته، اما بخش عمده ای از زمان من در آن کشور به بررسی زوایای بحران سپری شد.

اصل داستان از وقتی آغاز شد که ما به مناسبت جشن دویست و پنجاهمین سالگرد تاسیس موزه بریتانیا، اقدام به برگزاری یک کنفرانس خبری بسیار مهم در محل موزه نمودیم. این کنفرانس خبری در شرایطی برگزار می شد که یک هفته از سرنگونی دیکتاتور عراق و سه روز از اعلام خبر غارت اشیاء باستانی در آن کشور جنگ زده می گذشت. بنابر ضرورت پیش آمده، تمامی مراسم کنفرانس خبری به مسئله بحران در عراق اختصاص یافت. در پایان کنفرانس نیز شبکه خبری Channel 4 ارتباط ماهواره ای را ترتیب داد که تماس من را با دانی جرج برقرار کرده و در سراسر جهان پخش نمود.

دانی جرج دوست قدیمی من است. او مدیر تحقیقات در دپارتمان آثار باستانی عراق است و بخوبی به زبان انگلیسی تسلط دارد بگونه ای که من همیشه درباره او گفته ام که جرج توانایی ذاتی در سخنگو شدن دارد. پس از اتمام جنگ، این اولین تماسی بود که با یک فرد مسئول در عراق برقرار می شد که امکان ارائه گزارشی مبسوط از دامنه بحران درموزه های آن کشور را دارا بود. به فوریت تشخیص دادم که می بایست هرچه سریعتر خود را به آنجا برسانم – و اینگونه هم شد.

مدیر جدید موزه بریتانیا، نیل مکگریگور، خیلی زود نسبت به این امر مهم واکنش نشان داد و جایگاه موزه بریتانیا در پیش قدم شدن جهت رسیدگی و ارائه کمک به حل بحران را بخوبی درک نمود. ما روابط طولانی مدتی با همکارانمان در موزه عراق داشته ایم و همچنین متخصصانی در موزه برتانیا هستند که نه فقط در کار موزه داری متبحرند بلکه در امور مرتبط به حفظ و نگاهداری آثار باستانی نیز از تجارب زیادی برخوردارند. خوشبختانه دو موسسه گمنام بلافاصله پیشنهاد ارایه کمکهای مالی خود را به موزه عرضه کردند و کار ما بدون دریافت کمکهای دولتی به جلو رفت.

اولین سفر من در ماه آوریل 2003 انجام گرفت و من به سرعت توانستم دامنه وسیع بحران را دریابم. اغلب آثار باستانی موجود در موزه عراق بموقع از معرض دید دور شده و در انبارهای مطمئن جای داده شده بود. آنچه کماکان در راهروهای موزه بازمانده بود شامل اشیاء سنگین، اشیائی که در جای خود ثابت شده بودند و اشیاء شکننده ای می شد که عملا امکان جابجایی شان وجود نداشته است. با این حال بوضوح پیدا بود که بیش از 40 قطعه از این آثار از جای کنده شده و به سرقت رفته بود.

بعلاوه، غارتگران به انبارهای به ظاهر مطمئن نیز راه یافته بودند. در ابتدا گفته می شد که بیش از 170000 شی باستانی از این انبارها به سرقت رفته اما کمی بعدتر مشخص گردید که تعدادِ 170000 اثرِ ثبت شده در انبارها بوده و با توجه به این آمار، حدسی عجولانه باعث شده بود که این تعداد اثر را مسروقه اعلام کنند. اما اینک می دانیم که جمعا 13000 قطعه ناپدید شده که متاسفانه شامل 5000 مهر استوانه ای (Cylinder Seal) می باشد. ارتش آمریکا تلاشهایی را برای بازگردادن این آثار مصروف داشته است و نتیجتا به پیدا شدن هفت شی از آثار مسروقه از راهروهای موزه عراق منجر گردید که مهم ترین آنها کوزه وارکا متعلق به شهر باستانی اوروک که در سالهای 3000 قبل از میلاد ساخته شده است نیز قرار داشت. این کوزه بعنوان مهم ترین اثر باقی مانده از تمدن سومر باستان از ارزش تاریخی بالایی برخوردار است.

در ابتدای ملاقات از عراق، یک ایده کلی از ابعاد مشکلات در آنجا دست بود و بر اساس همان ذهنیت، فورا خانم سارا کالینز جهت عضویت دفتر بازسازی و کمکهای بشر دوستانه (ORHA) معرفی گردید؛ این سازمانی است که توسط ستاد موقت نیروهای متفق در راستای راهبری عراق پس از جنگ تاسیس گردید. بخش فرهنگی این سازمان بسیار کوچک بوده و با دراختیار داشتن تعداد کم پرسنل توسط یک فرد ایتالیایی با نام سفیر پیترو کوردونه سرپرستی می شود. خوشبختانه، سارا کالینز بعنوان محقق در دپارتمان فرهنگی مشغول به کار بود در حالیکه تسلط بسیار خوبی بر زبان عربی داشته و همواره در بطن مسایل فرهنگی عراق بوده است. پس از آن خانم هلن مک دونالد از مدرسه بریتانیایی باستانشناسی در عراق نیز به سارا کالینز پیوست که هم اینک او در نزدیکی شهر بابِل مستقر گشته است.

دومین بازدید من از عراق به مدت دو هفته ی نیمه ی دوم ماه ژوین 2003 و بهمراه سه تن از همکارانم در موزه بریتانیا صورت گرفت. ما در تاریخ 11 ژوین به امان (پایتخت اردن) پرواز کرده و سپس از آنجا و از طریق راه زمینی به بغداد رسیدیم. ما چهار روز در بغداد سپری کردیم و در این مدت به انجام کارهایی در موزه و ملاقات با مسئولین آن و همچنین سفیر کوردونه پرداختیم. یک روز را در بابِل گذراندیم که نسبتا آسیب ندیده بود اما برخی از فروشگاههای نزدیک به آن به کلی غارت و به آتش کشیده شده بودند. سپس به شهر موسل رفتیم که در آنجا مجموعه ای از هشت قصر متعلق به صدام واقع شده و پس از سرنگونی وی در مدت کوتاهی به یغما رفته بود. ما همچنین از شهر باستانی نمرود بازدید کردیم که خسارات کمی دیده بود ولی دو اثر ارزشمند حجاری بر سنگ از آن مکان ربوده شده بود. سپس به نینوا رفتیم که کاخ سناخریب (پسر ساراگون دوم و بانی شهر نینوا در سال 700 قبل از میلاد) در آنجا قرار داشت و متاسفانه به نحو وحشیانه ای تخریب شده بود اما همه خرابی های آن به روزهای اخیر مربوط نمی شد بلکه مشخصا در گذشته نیز این اثر مورد تهاجم فرهنگ ستیزان واقع شده بود. در موسل، از دانشگاه آن شهر نیز بازدید بعمل آمد که دفاتر آن شدیدا غارت و تخریب و تعدادی از کتابهای کتابخانه آن ربوده شده بود و همچنین در موزه موسل، که اشیاء نگاهداشته شده در آنجا نیز بمانند موزه بغداد، قبل از آغاز جنگ جمع آوری و انبار گشته و اشیاء سنگین تر در محل رها شده بود، متاسفانه ما با مشتی تل خاک و سنگ خرد شده به جای آثار باستانی مواجه شدیم که برای یک دلداده تاریخ، هیچ منظری از این تلخ تر وجود ندارد.

بخصوص من از دیدن اینکه دروازه برنزی مربوط به آشوربانیپال دوم که طی سال 1956 در بالاوات کشف شده بود نیز به تاراج رفته بسیار آزرده شدم؛ پس از این وقایع دروازه را با چوب بازسازی و در محل خود قرار دادند اما بخشی از قطعات تزیینی برنزی آن همچنان مفقود شده بود که دو قطعه آن در باغ متعلق به موزه یافت شد! ما مجدد به نینوا بازگشتیم جایی که آثار حفاری شده اش در وضعیت خوبی باقی مانده بود. نهایتا به بغداد مراجعت و از آنجا بوسیله یک هواپیمای متعلق به سازمان ملل به امان رفته و در تاریخ 26 ژوین به لندن برگشتیم.

بازدید از عراق تنها اقدام من نبود بلکه بدنبال آن در کنفرانسهای مرتبطی که در شهرهای نیویورک، بن، پاریس و البته لندن برگزار شد نیز حضور یافتم. همین اواخر در کنفرانسی در توکیوی ژاپن شرکت کردم که طی آن با اکثریت آرا توصیه گردید که کلیه کمکهایی که جهت بازگدادندن میراث عراقی ها عرضه می شود، با نظارت سازمان یونسکو هماهنگ شوند.

همه ما در موزه بریتانیا از این پیشنهاد با آغوش باز استقبال می کردیم؛ ما باور داشتیم که این بهترین راه حل برای فایق آمدن بر مشکل عراق است اما در همین خلال نیز از انجام اقدامات موثری که از دستمان بر می آمد کوتاهی ننمودیم.

گرچه نیروهای آمریکایی مستقر در خاک عراق از اینکه یکی از طرفین نیروهای متفق نقش مهمی را در امور فرهنگی عهده دار شده است به ظاهر خوشنود بودند اما گویی جدا کردن مسایل فرهنگی از امور نظامی امری دشوار بود. این موضوع جایی خودنمایی کرد که ما برای کار بر روی سایت های مناطق جنوبی عراق که به سختی غارت شده بودند نیاز به محافظ مسلح داشتیم. وضعیت سایت ها باستانشناسی در آن منطقه بسیار اسفناک بود چراکه برخی از این سایتها در ابعاد وسیعی غارت شده بودند بویژه در نیپور، ایسین و اووما. یک تیم از نشریه National Geographic از شهر ایسین گزارش داد که تعداد 300 تن از حفاران آثار باستانی عراق در حالیکه دستها را به نشان اعتراض به هوا برده بودند به اطراف هلیکوپتر آنان آمده و از اینکه آمریکاییها می اندیشند که آنان اقدام به سرقت آثار و اشیاء باستانی نموده اند، اظهار غافلگیری و ناخرسندی می کردند.

همچنین، این نیروهای نظامی آمریکا بودند که وظیفه حراست از موزه های عراق، اعلام دقیق میزان خسارات وارده و طراحی مکانیزمی برای بازگرداندن آثار مسروقه را عهده دار بودند. بخشی از این وظایف با اتکا به پلیس بین الملل (اینترپل) و دیگر سازمانهای پلیسی/حراستی در سراسر جهان جامه عمل پوشید.

شاید این امر مهمی باشد که موزه بغداد را در مرکز توجهات قرار دهیم. این موزه که بلافاصله پس از استقلال عراق در سال 1919 تاسیس گردید یکی از عالی ترین موزه های خاورمیانه بود که بدون شک بهترین آثار به جای مانده از تمدنهای بزرگ بین النهرین را دل ایمن خود جای داده بود. تمام نمونه های عالی ای که از سال 1919 در عراق کشف شده بود، در این موزه نگاهداری می شد، آثاری مانند مجسمه ها و شمایلهای چشمگیر و تماشایی.

بسیار جای تاسف دارد که برخی از رسانه ها اتهامات را متوجه عوامل و کارکنان موزه می دانند و آنان را فاقد حس امانت داری معرفی می نمایند درحالیکه من دلیلی برای شک کردن به صداقت و وفاداری آنان نمی بینم و از نظر من این افراد از اتهام غارت مبرایند. در حقیقت، عراق نسبت به دیگر کشورهای خاورمیانه از سابقه خوبی در کاوش میراث فرهنگی اش برخوردار است و این شرایط تا زمان آغاز تحریم ها بر علیه آن کشور که بدلیل حمله صدام به کویت در سال 1990 اعمال گردید، پابرجا بود. فشارهایی از سوی آمریکا برای تغییر قوانین مرتبط با آثار باستانی به عراق وارد شد، اما با توجه به تحقیقاتی که بعمل آوردم فهمیدم که این قوانین جدید هرگز به اجرا در نیامدند. قانون حال حاضر درباره آثار باستانی که از سال 1971 در عراق به اجرا در آمد، خروج هرگونه شی تاریخی را به شدت ممنوع کرده است.

بدنبال دومین سفر به عراق در ماه ژوئن 2003 ما برنامه ای دراز مدت را برای نگاهداری آثار در عراق به انضمام پاره ای توصیه های تخصصی ارایه دادیم که هم اینک بر روی وب سایت موزه بریتانیا در آدرسwww.thebritishmuseum.ac.uk زیرِ گزینه News/ Iraq Crisis قابل دسترسی است. برنامه از این قرار بود که چهار تن از نگاهدارندگان آثار باستانی از موزه عراق در ماههای گرم اوت و سپتامبر به انگلیس سفر کرده و متعاقبا یک تیم بین المللی متشکل از هشت تن از نگاهدارندگان آثار باستانی در ماه اکتبر به عراق عزیمت کرده و اقدامات فوری جهت نگاهداری از بازمانده آثار در آن کشور را به اجرا گذارند. اما این فقط یک برنامه بود چرا که چهار عراقی نامزد سفر به انگلیس بدلیل نداشتن پاسپورت و دیگر مدارک لازم برای خروج از کشور، از این سفر ضروری بازماندند. ستاد نیروهای متفق هنوز تا آن زمان امکاناتی را برای ارائه مدارک سفرهای خارجی به عراقیان ترتیب نداده بود؛ ولی ما همچنان امیدوار ماندیم.

به نظر من اقدامات حتی با وجود کاستی ها به خوبی به پیش رفت و من نیز در آغاز ماه اکتبر 2003 و بدنبال خروج تیم هشت نفره ی نگاهدارندگان آثار باستانی، مجددا سفری به عراق خواهم داشت. این برنامه ما بود و من امیدوارم که طی سال آتی یونسکو سکان هماهنگی امور را بدست گیرد تا همگی به بازگرداندن اشیاء مسروقه از عراق همتی عالی بگماریم. موزه بریتانیا به ارائه هرگونه کمکی که در بضاعتش باشد ادامه خواهد داد.