۱۳۹۰-۰۴-۳۰

فارسی در پاکستان



فارسی در پاکستان؛ از سرود ملی تا شرافت فرهنگی

به روز شده: 11:48 گرينويچ - سه شنبه 10 مه 2011 - 20 اردیبهشت 1390
براساس شواهد تاريخی، پيدايش و توسعه زبان و ادب فارسی در شبه قاره از لاهور پايتخت محمود غزنوی در در قرن چهارم هجری آغاز شد
زبان فارسی در شبه قاره جنوب آسیا حداقل هشت تا نه قرن سابقه دارد. در پاکستان که هم در عهد گسترش تمدن وسیع اسلامی در شبه قاره به وجود آمد تا قرن سیزدهم هجری، زبان فارسی به مدت هفت قرن دارای سوابق رسمی، علمی، ادبی، و اداری بوده است.
اکنون که بیش از نیم قرن از ایجاد پاکستان می گذرد، زبان فارسی موقعیت خود را در ادارات دولتی و همچنان در نظام آموزشی کم و بیش حفظ کرده است: به شعر حافظ شیراز می خوانند و میرقصند/ سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
پیش از آنکه زبان انگلیسی در پاکستان نفوذ یابد، در شبه قاره طی قرن‌های متمادی صدها زبان و گویش وجود داشت که در این میان فارسی زبان آموزشی، علمی و اداری بوده، اما پس از سلطه خارجی در قرن سیزدهم هجری، این وضع به نفع زبان انگلیسی تغییر یافت و همچنان ادامه دارد.

نقاشی و خوشنویسی در عهد تیموریان در هرات‬



در عهد تیموریان در هرات

به روز شده: 09:20 گرينويچ - چهارشنبه 04 مه 2011 - 14 اردیبهشت 1390
نقاشی در دوره تیموریان هرات مورد توجه بسیاری از هنرمندان و شاهان تیموری بوده است.
سخن از نقاشی، تذهیب و خوشنویسی در دوره تیموریان هرات است. مکتب هرات هرچند به باور برخی از محققین دیگر هنرها را نیز شامل می شود اما برجسته ترین شاخصه های آن بی گمان نقاشی تذهیب و نگارگری اند. این آثار منتقدین و هنردوستان را همیشه دچار حیرت کرده است.
توفیق سبحانی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی در باره نخستین دیدار خود از آثار هنری در هرات چنین حکایت می‌کند: "من یک روز جمعه به مسجد جامع هرات رفتم؛ با دیدن این مسجد کاملا شگفت‌زده شدم. آن طاقها هر کدام یک مینیاتور است، یک نقاشی است. آن آرامگاه‌هایی که دور و بر بارگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات است، هر کدام و هر میلی متر آن یک اثر هنری است. من کتابهایی را فهرست کرده ام که سرلوحه مذهب داشته اند. اکثر این ها در هرات تهیه شده اند."

نقاشان چیره دست

هرات از زمان پادشاهی شاهرخ تا سلطنت بایقرا نقاشان و صورتگران بسیاری داشته است. ملا درویش محمد، مولانا حاجی محمد ملایاری، امیر شاهی سبزواری، قل محمد شبرغانی و شماری دیگر.

در این زمینه استاد سیاه قلم، میرک نقاش و مخصوصا کمال الدین بهزاد برترین جایگاه را نه تنها در آن عصر بلکه در تاریخ این هنرها به خود اختصاص داده اند.
عبدالناصر صوابی، نقاش و محقق، مکتب هنری هرات را در دو بخش دوره اول و دوره دوم قابل بررسی می داند. دوره اول در سیطره محمد سیاه قلم است. این بخش از مکتب هرات از سبک چینی- مغولی تاثیر پذیرفته است.

هنر خوشنویسی در این دوره به رشد چشمگیری رسید.
آقای صوابی گفته است: "در اوائل نمادهای چینی و بودایی در آثار نقاشی هرات بیشتر دیده می شد. نمادهایی که بعدا در دوره دوم مکتب هرات از سبک هرات جدا شد. برخی از ویژه گی‌های تمدن‌های دیگر نیز در این نقاشی دیده می‌شدند نمادهایی که نمی‌توان گفت متعلق به کدام فرهنگ‌ها بوده‌اند."
صحنه‌های نقاشی در این دوره عمدتا شامل رسم‌هایی از شاهان و شاهزادگان، صحنه‌های شکار، منظره‌های طبیعت و صحنه‌های جنگ می شوند.
بهزاد معروف‌ترین چهره هنری دوره تیموریان، که حضور پررنگ او و کارهایش در دوره دوم مکتب هرات بررسی می‌شود، به گفته آقای صوابی، به استقلال "سبک بومی" خودش را تثبیت کرد - سبکی که واقع‌گرایی و توجه به قوانین طبیعت از ویژگی‌های اصلی آن است.

فردوسی و داستان شاهنامه در گفتار تاجیکان‬



شخصیت فردوسی و داستان شاهنامه در گفتار تاجیکان

به روز شده: 10:35 گرينويچ - جمعه 13 مه 2011 - 23 اردیبهشت 1390

معلوم است که «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسی پس از درگذشت این ادیب بی‌همتای فارسی‌زبانان دنیا، ورد زبان محفل و انجمن ها گردید.
در قلمرو حوزه فرهنگ مردم ایرانی‌تبار شاهنامه به منطقه‌های گوناگون راه یافت و بر ادبیات جهان تأثیر گذاشت. همچنین در میان آن قوم و ملت هایی که غیرایرانی هستند نیز گسترش پیدا نموده در گفتار آنها نیز برخی از داستان های شاهنامه نقل گردید. مثلا، در میان قوم های ترک تبار، ارامنه و گرجی ها.
پس از آن که علم فولکلورشناسی وارد کشورهای ایرانی‌تبار گردید، ادیبان و پژوهندگان آنها باید به گردآوری گفته‌های مردم در باره فردوسی و شاهنامه نیز می‌پرداختند. اما این کار به طور باید و شاید انجام نپذیرفت. هنوز هم یکی از مسئله‌های مهم در علم ادبیات‌شناسی و فولکلورشناسی کشورهای فارسی‌زبان و قوم های دیگر ایرانی به مانند کُردها، پشتون ها، بلوچ ها، استین ها همانا آن است که پژوهندگان باید از میان مردم متنهای گفتاری شاهنامه را گرد آورند، با گویش مردمی نشر نمایند و بعدا مورد بررسی علمی قرار بدهند.
این کار در هر سه کشور فارسی‌زبان (ایران، تاجیکستان، افغانستان) و قوم های دیگر ایرانی‌تبار، که بیرون از این کشورها زندگی می‌کنند باید به طور جداگانه صورت بگیرد و بعد از آن که مواد دسترس گردید به طور مقایسه و تیپولوژی تحلیل نمودن آن آسان خواهد شد.
تا به امروز در کشورهای فارسی‌زبان (ایران، تاجیکستان و افغانستان) راجع به شخصیت فردوسی و «شاهنامه» در گفتار مردم چه کارهایی شده؟ در کشور ایران مواد فراوانی به تلاش زنده ‌یاد استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی در سه جلد گفته‌های مردم گردآوری و نشر گردیده است. [انجوی ۱۳۶۹ه، ۱۳۶۹ب، ۱۳۶۹و]

نقش هرات در نگارخانه تاریخ: دوره تیموریان (۱)‬

‭BBC ‮فارسی‬ - ‮فرهنگ و هنر‬ - ‮نقش هرات در نگارخانه تاریخ: دوره تیموریان (۱)‬



نقش هرات در نگارخانه تاریخ: دوره تیموریان (۱)

به روز شده: 15:25 گرينويچ - چهارشنبه 27 آوريل 2011 - 07 اردیبهشت 1390

مسجد جامع هرات
مسجد جامع هرات یکی از بناهایی است که در دوره سلسله غوریان ساخته و در عصر تیموریان بازسازی شد.
تیمور در سال ۷۸۳ هجری در پی جنگی خونین و مرگبار هرات را تسخیر کرد و به فرمانروایی آل کرت در این شهر پایان بخشید. تسخیر هرات به دست سربازان تیمور با خرابی و ویرانی تقریبا کامل این شهر همراه بود.
تیمور در سال ۸۰۷ و زمانی که قصد حمله به چین را داشت، از دنیا رفت و چهارمین پسر او، شاهرخ میرزا، در همان سال در هرات به پادشاهی رسید و این شهر را به عنوان پایتخت خود برگزید.
تیمور چهره دوگانه داشت. جنگنجویی بی‌باک، که در عین حال از علما و هنرمندان سخت حمایت می‌کرد. ولی شاهرخ، پسر او، گویا تنها هنرمند پروری را از او به ارث برده بود.
با استقرار حکمروایی شاهرخ بود که به تدریج آرامش جای آشفتگی را گرفت. خرابی‌های تیمور در هرات به سرعت جبران و وضعیت فرهنگی و هنری به گونه‌ای متحول شد که به گفته محمد مسعود رجایی، رئیس انجمن ادبی هرات، تا آن زمان تاریخ آسیا نظیر آن را به یاد نداشت.
آقای رجایی گفت: "دوره تیموری‌ها از لحاظ پیشرفت و رونق و شگوفایی هنرهای گوناگون واقعا از دوره‌های بی‌مانند در تاریخ آسیا و خصوصا در خراسان‌زمین بوده است. در این دوره هنرهایی مثل معماری، و صنعت‌های چون کاشی‌سازی، سنگ‌تراشی، نقاشی، خطاطی، مینیاتوری، تذهیب، صحافی و کاغذسازی به اوج خود رسیده بود که واقعا حیرت آور است."

چهره‌های ماندگار هراتی

نورالدین عبدالرحمان جامی، کمال‌الدین بهزاد، عبدالقادر گوینده، میرک نقاش، شمس‌الدین حکاک، زین‌الدین معمار و جعفر خطاط، از مهمترین چهره های هنری تاریخ هرات بوده‌اند.

در دوره تیموریان هنر معماری رشد و توسعه یافت.
این چهره ها به باور برخی از پژوهشگران، پیشرفت شان را مدیون حمایت‌های مداوم شخصیت‌هایی مانند شاهرخ میرزای تیموری، همسر او، گوهرشاد بیگم، بایسنغر میرزا پسر شاهرخ، سلطان حسین بایقرا و وزیر او، امیرعلی‌شیر نوایی بوده‌اند.
از آقای رجایی، رئیس انجمن ادبی هرات پرسیدم که چگونه فرزندان و نوه‌های جنگاور بزرگی مانند تیمور، سازندگان بی بدیلی در تاریخ منطقه می‌شوند.
او در پاسخ گفت: " وضعیت فرهنگی این سرزمین باعث شد که انسان خشن و جنگجویی چون تیمور تسلیم این وضعیت شود و از وضعیت فرهنگی منطقه اثر بپذیرد و بالاخره به فکر این شود که سمرقند را به عنوان پایتخت خود و یکی از شهرهای پرورش هنر و فرهنگ بسازد. شاهرخ میرزا نیز بنا بر خوی و خلق خراسانی به حیث یک شاه هنرپرور قد علم کرد.

نقاشی و خوشنویسی در عهد تیموریان در هرات‬

‭BBC ‮فارسی‬ - ‮فرهنگ و هنر‬ - ‮ نقاشی و خوشنویسی در عهد تیموریان در هرات‬



نقاشی و خوشنویسی در عهد تیموریان در هرات

به روز شده: 09:20 گرينويچ - چهارشنبه 04 مه 2011 - 14 اردیبهشت 1390
نقاشی در دوره تیموریان هرات مورد توجه بسیاری از هنرمندان و شاهان تیموری بوده است.
سخن از نقاشی، تذهیب و خوشنویسی در دوره تیموریان هرات است. مکتب هرات هرچند به باور برخی از محققین دیگر هنرها را نیز شامل می شود اما برجسته ترین شاخصه های آن بی گمان نقاشی تذهیب و نگارگری اند. این آثار منتقدین و هنردوستان را همیشه دچار حیرت کرده است.
توفیق سبحانی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی در باره نخستین دیدار خود از آثار هنری در هرات چنین حکایت می‌کند: "من یک روز جمعه به مسجد جامع هرات رفتم؛ با دیدن این مسجد کاملا شگفت‌زده شدم. آن طاقها هر کدام یک مینیاتور است، یک نقاشی است. آن آرامگاه‌هایی که دور و بر بارگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات است، هر کدام و هر میلی متر آن یک اثر هنری است. من کتابهایی را فهرست کرده ام که سرلوحه مذهب داشته اند. اکثر این ها در هرات تهیه شده اند."

نقاشان چیره دست


در این زمینه استاد سیاه قلم، میرک نقاش و مخصوصا کمال الدین بهزاد برترین جایگاه را نه تنها در آن عصر بلکه در تاریخ این هنرها به خود اختصاص داده اند.هرات از زمان پادشاهی شاهرخ تا سلطنت بایقرا نقاشان و صورتگران بسیاری داشته است. ملا درویش محمد، مولانا حاجی محمد ملایاری، امیر شاهی سبزواری، قل محمد شبرغانی و شماری دیگر.

زبان فارسی، تجدد و تبلیغات دینی‬



زبان فارسی، تجدد و تبلیغات دینی

به روز شده: 15:42 گرينويچ - 15 مه 2011 - 25 اردیبهشت 1390


زبان روحانیان در دوره مشروطه، عربی‌آکند پر از واژه‌ها و مصطلحات الاهیاتی و فقهی بود و در نتیجه فهم آن برای عموم مردم دشوار است
روحانیان سنت‌گرا از آغاز نهضت مشروطیت، اقتدار خویش را در خطر دیدند.

رساله‌های مربوط به مشروطیت، ردیه‌نویسی‌ها بر کشف حجاب و ضرورت پوشش فقهی زنان، رساله‌های مربوط به اتحاد اسلام از دوران قاجار به این سو، به طور عمده به فارسی نوشته می‌شد تا میزان اثرگذاری آن بر توده‌ها تا حداکثر ممکن باشد.برای مقابله با کاهش نفوذ اجتماعی و سیاسی خود، از جمله کوشیدند بر خلاف گذشته روند فارسی‌نویسی را شتاب دهند.

از سوی دیگر، مهم‌ترین رساله‌ سیاسی – فقهی مدافع مشروطیت، یعنی تنبیه الامه و تنزیه المله، نوشته‌ میرزا محمد حسین نائینی به فارسی نوشته شد.
نثر فارسی نوشته‌های روحانیان در این دوره، یکسره بازتاب زبان رایج در میان حوزه‌های علمیه است؛ یعنی همان‌گونه که روحانیان به فارسی سخن می‌گفتند، درست به همان صورت می‌نوشتند و میان زبان گفتاری و نوشتاری آنان فاصله بسیاری نبود.
زبان روحانیان در این دوره، عربی‌آکند پر از واژه‌ها و مصطلحات الاهیاتی و فقهی است و در نتیجه برای عموم مردم دشواریاب است.
"
در آغاز دهه‌ سی، مهم‌ترین اثر فلسفی سنتی به زبان فارسی انتشار یافت: «اصول فلسفه و روش رئالیسم» نوشتهی محمد حسین طباطبایی با پاورقی و شرح مرتضی مطهری. این کتاب پاسخ آن دو متأله اسلامی بود به ایدئولوژی مارکسیسم"
ورود تلگراف به ایران در عهد ناصرالدین شاه قاجار، نقطه‌ عطف مهمی در تاریخ جدید روحانیت است. آنچه ما امروزه به نام نهاد مرجعیت و روحانیت می‌شناسیم بدون تلگراف مجال پیدایی نمی‌یافت.
تلگراف در سده‌ نوزدهم، مفهوم اجتهاد و تقلید را تغییر داد، مرجعیت را از قدرت دینی و اجتماعی محلی به اقتداری فرامرزی بدل و نقش سیاسی و اجتماعی روحانیان را پررنگ کرد.
در این دوره رابطه‌ مقلدان و مومنان با روحانیان افزایش پیدا کرد و سیل استفتاهای فارسی از مراجع عراق و ایران به راه افتاد و در نتیجه نیروی مداخله‌ی روحانیان را در زندگی روزمره‌ خصوصی و عمومی ایرانیان افزایش بخشید.

حجاب و سرنوشت زن ایرانی

تنـــــه نـــــزن טאנה נאזאן TANEHNAZAN.COM: چگونه بعد از انقلاب اسلامی * حجاب * بر سرنوشت زن ایرانی چیره شد و رویدادهـــای جنبی مخفی و علنی مربوط به ان . مقاله ئی تحقیقی

چگونه بعد از انقلاب اسلامی * حجاب * بر سرنوشت زن ایرانی چیره شد و رویدادهـــای جنبی مخفی و علنی مربوط به ان . مقاله ئی تحقیقی




داستان اجباری شدن حجاب در ایران
نیما نامداری ، رادیو زمانه
تهیه و تنظیم : داوید
بیست و پنجم ژانویه ۲۰۰۸





حجاب چگونه اجباری شد؟


پاسخ این سوال را گاهی افرادی که از نزدیک شاهد واقعه انقلاب ۱۳۵۷ بودند هم دقیق و کامل نمی‌دانند. واقعیت آن است که حجاب اسلامی پیش از آنکه در قالب حکمی قانونی اجباری شود در فرایندی سیاسی و امنیتی به جامعه القا شد. بازخوانی این روایت، می ‌تواند شناخت دقیق ‌تر حجاب اسلامی به مثابه بخشی از ایدئولوژی نظام برخاسته از انقلاب اسلامی را تسهیل کند. ضمن اینکه برای ارزیابی میزان موفقیت حجاب اجباری در دست یابی به اهدافی که در ابتدای انقلاب برای آن تصویر شد هم این بازخوانی ضرورت زیادی دارد. در این نوشتار و بخشهای بعدی که به زودی انتشار خواهد یافت تلاش شده صرفاً با استفاده از مندرجات روزنامه کیهان در ابتدای انقلاب این روایت بازآفرینی شود.
اتحاد روشنفکر و روحانی بر ضدِ زنان جلف
در همان روزی که محمد ‌رضا پهلوی ایران را ترک کرد، روزنامه کیهان مصاحبه ‌ای از آیت ‌الله منتظری که تازه از زندان آزاد شده بود با روزنامه فرانسوی لوسووار منتشر کرد که در آن از حجاب اسلامی هم صحبت شده بود. او در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما دختران و زنان باید حتماً در چادر پوشیده باشند می ‌گوید:

اصلاً حجاب اسلامی به معنی پوشیده شدن در چادر و انزوای اجتماعی نیست هدف آن است که زن در جامعه لخت نباشد که وسیله شهوت ‌رانی قرار گیرد. وگرنه با مراعات حجاب اسلامی و عدم اختلاط دختر و پسر، از نظر اسلام آزادیهای مورد نیاز برای زنان و دختران تامین می شود و آنها از تمام مزایا و حقوق اجتماعی مشروع بهره مند ( ۲۶ دیماه ۵۷ شماره ۱۰۶۱۴ صفحه ۳ ).
واژه «‌لخت ‌»، از این پس مدام در ادبیات انقلابیون مذهبی تکرار می ‌شود. در ستون کیهان و شما» در روزنامه کیهان که « بازتاب دهنده تلفنهای خوانندگان روزنامه است هم پیامهای جالبی در مورد حجاب می ‌توان دید . مثلاً در ۲۷ دی پروین افشار می ‌گوید : این روزها خانم ‌های چادری رفتار بسیار بدی با زنان بی ‌حجاب دارند و هر جا که زن بی ‌ چادری را ببینند به او توهین می ‌کنند. حتی بعضی از جوانان ضمن متلک گفتن به این گروه از زنان موجبات آزار بدنی آنان را نیز فراهم می ‌کنند. شما را به ‌خدا در روزنامه به این گونه افراد تذکر بدهید و بگویید این کارها شایسته افراد مومن و با تقوا نیست.
و یا در ۲۷ دی بتول اخوت ‌پور گفته است
امروز تظاهراتی در خیابان بلوار برپا بود. به دلیل علاقه ‌ای که به رشد نهضت ملی ایران و سرکوب استبداد دارم با شور و شوق فراوان به میان تظاهر کنندگان رفتم و با آنان هم ‌صدا شدم. اما با کمال تعجب گروهی به سوی من آمدند و با این بهانه که من چادر به سر ندارم مرا از صف تظاهر ‌کنندگان بیرون انداختند.


باید توجه داشت که این گونه برخوردها در زمانی رخ می ‌دهد که انقلاب هنوز به پیروزی نرسیده و حکومت اسلامی مستقر نشده بود. آزار زنان بی ‌حجاب در آن حد جدی شد که برخی تشکلهای سیاسی در واکنش به آن بیانیه صادر کردند. به عنوان مثال دانشگاهیان دانشگاه آزاد بیانیه داده و به بیانیه گروه دیگری به نام زنان مجاهد اشاره کردند:

سیر تاریخی حقوق زن در قوانین موضوعه ایران



سیر تاریخی حقوق زن در قوانین موضوعه ایران - ‌جلیل‌ قنواتی‌

هرجا که‌ پیام‌ خداوند، بدرستی‌ دریافت‌ یا اعمال‌ نشده، زنان‌ مورد ستم‌ بوده‌اند. در مغرب‌ و مشرق‌ در جوامع‌ دور از تعالیم‌ انبیأ(ع)، شاهد این‌ ظلم‌ و جور بوده‌ و هستیم.

«در رم، پدر خانواده، حق‌ داشته‌ به‌ حیات‌ هریک‌ از اعضای‌ خانواده‌ مخصوصاً‌ زن‌ خود خاتمه‌ دهد و ناچار نبود به‌ هیچیک‌ از مقامات‌ رسمی‌ و عمومی، در خصوص‌ تصمیمی‌ که‌ گرفته‌ توضیحی‌ داده‌ یا دلیلی‌ ذکر کند. در خانواده‌های‌ رومی، قرابت‌ و خویشاوندی‌ رسمی‌ و حقوقی‌ جز بین‌ مرد با مرد، معنا نداشت‌ و بین‌ زن‌ با مرد یا زن‌ با زن‌ خویشاوندی‌ حقوقی‌ وجود نداشت.»(1)‌‌ «میراث‌ پدر فقط‌ به‌ پسرانی‌ می‌رسید که‌ فرزند حقوقی‌ او بوده‌اند و عموم‌ دختران‌ و پسرانی‌ که‌ اخراج‌ یا آزاد می‌شدند و نیز زن‌ متوفی‌ حقی‌ در میراث‌ نداشتند.»(2)

پیش‌ از اسلام، همچنین‌ در انتخاب‌ شوهر نیز به‌ هیچ‌ وجه‌ نظر زن، دخیل‌ نبوده‌ و دختر بدون‌ چون‌ و چرا باید تسلیم‌ می‌شد. زنجیرهائی‌ که‌ بر دست‌ و بال‌ زن‌ بسته‌ بود، بدست‌ اسلام، در 14 قرن‌ قبل‌ شکست. حال‌ آنکه‌ مغرب‌ زمین‌ در همین‌ سه‌ قرن‌ اخیر، بتدریج‌ متوجه‌ ابتدائی‌ترین‌ حقوق‌ زن‌ شده‌ است:

«از قرن‌ هفده‌ و هجده‌ به‌ بعد در زمینه‌ مسائل‌ اجتماعی، توجه‌ به‌ حقوق‌ بشر در غرب‌ شکل‌ گرفت. از اصول‌ اساسی‌ آن‌ این‌ بود که‌ انسان‌ بالفطره‌ و به‌ فرمان‌ خلقت‌ و طبیعت، واجد یک‌ سلسله‌ حقوق‌ و آزادی‌هاست‌ که‌ نمی‌توان‌ از فرد یا قومی‌ سلب‌ کرد.»(3)

اما در عکس‌العملی‌ افراطی‌ به‌ مظلومیت‌ زن‌ در اروپا، طرفداران‌ فمینیزم، آزادی‌ مطلق‌ زن‌ و تساوی‌ همه‌ جانبه‌ او را با مرد، متمم‌ حقوق‌ بشر دانسته‌ و مدعی‌ شدند همة‌ مشکلات‌ خانوادگی، ناشی‌ از عدم‌ آزادی‌ زنان‌ و عدم‌ تساوی‌ مطلق‌ در حقوق‌ با مردان‌ است‌ و با تأمین‌ این‌ جهت، همة‌ مشکلات‌ او یک‌جا حل‌ می‌شود.

در مشرق‌ زمین‌ نیز جایگاه‌ زن‌ از این‌ بهتر نبود. در جامعه‌ای‌ مثل‌ عربستان‌ قبل‌ از اسلام، زن‌ بدترین‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ را دارابوده‌ است. در زمانی‌ که‌ در شرق‌ و غرب، میان‌ ملتهایی‌ چون‌ روم، یونان، ایران‌ و هند، از اطلاق‌ عنوان‌ «انسان» بر زن، دریغ‌ می‌کردند و با او معاملة‌ مملوک‌ یا بندة‌ زر خرید می‌شد، جای‌ تعجب‌ نیست‌ که‌ در عربستانِ‌ جاهلی‌ دختران‌ بیگناه‌ زنده‌به‌گور شوند و دختران‌ در نظر پدران، و زنان‌ در نظر شوهران، موجوداتی‌ ضعیف‌ و بی‌قیمت‌ یا شیء قابل‌ تملک‌ و قابل‌ معامله‌ باشند.

«در ایران‌ قبل‌ از اسلام‌ نیز زنان، شخصیت‌ اجتماعی‌ و صلاحیت‌ معاملات‌ حقوقی‌ نداشته‌اند و رأی‌ مرد دربارة‌ آنها نافذ بوده‌ است. زنان، حق‌ رأی‌ و اختیار و تشخیص‌ خیر و شر در زندگی‌ خود نداشته‌ و نفوذ مطلق‌العنان‌ مرد، طاقت‌فرسا بوده‌ است.»(4)

اما با ظهور اسلام، نگرش‌ به‌ زن‌ و حقوق‌ او متحول‌ شد. ابتدا در جامعه‌ جاهل‌ عربستان‌ که‌ دختران‌ معصوم‌ به‌ عنوان‌ مایه‌های‌ شرمندگی، زنده‌ به‌ زیر خاک‌ می‌شدند و زن‌ مانند اموال، به‌ ورثه‌ می‌رسید اسلام، زنان‌ را مایة‌ مودت‌ و رحمت، معرفی‌ کرد و سپس‌ این‌ فرهنگ‌ به‌ احیأ حقوق‌ و کرامت‌ زن‌ در سطح‌ جهان‌ دامن‌ زد.

و من‌ آیاته‌ ان‌ خَلَق‌ لکم‌ من‌ انفسکم‌ ازواجاً‌ لتسکنُوا الیها و جعلَ‌ بینکم‌ مودةً‌ و رحمةً. (سوره‌ آیة)

ملاحظه‌ می‌شود که‌ در اسلام، کشتن‌ و هرگونه‌ آزار و توهین‌ به‌ دختران‌ ممنوع‌ می‌شود و احترام‌ به‌ دختران‌ و زنان‌ سفارش‌ می‌گردد و رابطه‌ زن‌ و مرد را براساس‌ محبت‌ و مودت، نه‌ رقابت‌ و نه‌ مالکیت‌ و ربوبیت، قرار می‌دهد. چنین‌ نگرشی، دیدگاه‌ها را بتدریج‌ نسبت‌ به‌ زن‌ تغییر می‌دهد و زن‌ را در جایگاه‌ واقعی‌اش‌ می‌نشاند. در ایران‌ بعد از اسلام‌ نیز تلقی‌ جامعه‌ نسبت‌ به‌ زن‌ دگرگون‌ می‌شود و حقوق‌ و موقعیت‌ زن‌ تغییر می‌یابد. پس‌ از اسلام، مقررات‌ نکاح، ازدواج‌ با محارم، میراث‌ زن، طلاق، مشارکت‌ زن‌ در امور اجتماعی‌ و اقتصادی‌ همگی‌ دچار تحول‌ بنفع‌ زنان‌ شده‌ و زن‌ به‌ عنوان‌ عضوی‌ اصیل‌ از جامعه، حق‌ مشارکت‌ اجتماعی، اقتصادی‌ و سیاسی‌ در تعیین‌ سرنوشت‌ خود را می‌یابد. این‌ تغییر را بویژه‌ در «دوره‌ قانون‌گذاری» می‌توان‌ مشاهده‌ کرد.

تلاش‌ این‌ مقاله‌ نیز همین‌ است‌ که‌ سیر تحول‌ تاریخی‌ حقوق‌ زن‌ را در دوره‌ قانون‌گذاری‌ بررسی‌ کند:

نگاه‌ قراردادها، میثاقها و معاهدات‌ بین‌المللی‌ به‌ مسئله، مبتنی‌ بر نگرش‌ خاصی‌ به‌ انسان‌ و جهان‌ است. با توجه‌ به‌ مبانی‌ فلسفی‌ که‌ زیربنای‌ میثاقها و معاهدات‌ مزبور است، زن‌ و مرد - البته‌ بر روی‌ کاغذ و طبق‌ اد‌عأ - از هر جهت‌ و در همة‌ حقوق، بطور کلی‌ مساوی‌ بلکه‌ مشابه‌ فرض‌ می‌شوند. به‌ این‌ جهت‌ و تحت‌ تأثیر جنبشهای‌ فمینیستی، «حقوق‌ زن» در سطح‌ بین‌المللی‌ در قالب‌ چنین‌ پیمانهایی‌ مطرح‌ شده‌ است. اما اسلام، مجموعه‌ای‌ از مقررات‌ و قواعد را برای‌ تنظیم‌ روابط‌ انسانها وضع‌ کرده‌ و به‌ زن‌ و مرد به‌عنوان‌ رقیب‌ یکدیگر نگاه‌ نکرده‌ است. احکام‌ و قوانین‌ الهی، مشترک‌ بین‌ انسانهاست‌ و موضوع‌ این‌ قوانین، انسان‌ است، اگرچه‌ در مواردی، موضوع‌ حکم، خصوصیت‌ ویژه‌ای‌ در انسان‌ باشد. اسلام، زن‌ را یکبار جدا از خانواده‌ و یکبار در خانواده‌ و به‌ عنوان‌ عضوی‌ مؤ‌ثر برای‌ تکامل‌ جامعه، مورد توجه‌ قرارداده‌ و اگر گاه‌ تفاوتی‌ در برخی‌ حقوق‌ به‌ چشم‌ می‌خورد ناشی‌ از نگاه‌ اسلام‌ به‌ انسان‌ و تکامل‌ جامعه‌ بطورکلی‌ است. اسلام‌ قبل‌ از مرد یا زن، به‌ انسان‌ توجه‌ کرده‌ و در این‌ زمینه‌ تفاوتی‌ قائل‌ نشده‌ و نظام‌ حقوقی‌ خود را با این‌ نگرش‌ تنظیم‌ کرده‌ است‌ لذا در اغلب‌ حقوق‌ و وظائف، مرد و زن‌ یکسانند.

با توجه‌ به‌ چنین‌ نگرشی، دیدگاههای‌ لیبرالیستی‌ و مادی‌ حاکم‌ بر کنوانسیونهای‌ بین‌المللی‌ نمی‌تواند بطور مطلق، مورد پذیرش‌ اسلام‌ باشد. حقوق‌ ایران‌ نیز که‌ تحت‌ تأثیر حقوق‌ اسلام‌ با گرایش‌ فقه‌ امامیه‌ است‌ بیش‌ از اینکه‌ به‌ حقوق‌ زن‌ یا مرد توجه‌ کند، به‌ حقوق‌ آنها در چارچوب‌ خانواده‌ نگاه‌ کرده‌ است. زیرا در خارج‌ از خانواده‌ که‌ در آن‌ نوعی‌ تقسیم‌ کار و اختیارات، ضروری‌ بوده‌ است، زن‌ و مرد، در سایر موارد حقوق‌ یکسانی‌ دارند و نیازی‌ به‌ بررسی‌ حقوق‌ یا وظائف‌ زنانه‌ و مردانه‌ نبوده‌ است‌ بدانجهت‌ که‌ تفاوتی‌ در میان‌ نیست.




‌‌قوانین‌ حمایت‌ از حقوق‌ زنان‌ در ایران‌

اینک‌ سیر تحول‌ قوانین‌ و مقررات‌ داخلی‌ در این‌ زمینه‌ را در قانون‌ اساسی‌ و قوانین‌ عادی‌ بررسی‌ می‌کنیم. در قلمرو قوانین‌ عادی، تأکید ما بر قانون‌ ازدواج‌ مصوب‌ 1310 ، قانون‌ مدنی‌ مصوب‌ 1313 و قانون‌ حمایت‌ از خانواده‌ و برخی‌ قوانین‌ مصوب‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ خواهد بود:


چرا قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر کرد؟

چرا قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر کرد؟



چرا قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر کرد؟
تاریخ - پانزدهم رجب، در تاریخ اسلام سالروز تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه است. مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود.

این واقعه ارزشمند که در سال دوم هجری قمری اتفاق افتاد، نقش به سزایی در بازیابی هویت و استقلال مسلمانان داشت و آنان را در رسیدن به آرمان های بلند الهی و فتح قله های فضیلت ثابت قدم و دشمنان را از رسیدن به هدف های شوم خود ناامید کرد.

قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است که ادیان الهی را از دیگر آیین ها جدا می کند و به عبادت های آدمی رنگ خدایی می دهد. خداوند برای هر امتی از امت های پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است تا به هنگام نیاز و نیایش، به سوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در امان بمانند.

نخستین قبله

بیت المقدس، یکی از مقدس ترین مکان هایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد.
با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده سال در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند.
حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدت ها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت.

مسجد الاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است . مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که " حضرت آدم (علیه السلام) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است.

بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان ، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.

در قرآن مجید آمده است " سبحان الذی اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر".

بهانه جویی یهودیان

با تشکیل حکومت اسلامی و رشد مسلمانان در مدینه، ترس و وحشت امت یهود را فرا گرفت؛ زیرا پیشرفت های روزافزون مسلمانان، نشان می داد آیین اسلام، در اندک زمانی سراسر شبه جزیره عربستان را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. به همین علت، کارشکنی یهودیان آغاز شد. آنان از راه های گوناگون، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام را مورد آزار و بی مهری خود قرار می دادند. یهودیان با طرح مسئله قبله، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «محمد صلی الله علیه و آله مدعی است دارای آیین مستقلی است و آیین و شریعت او، آیین های گذشته را نسخ می کند، در صورتی که هنوز قبله مستقلی ندارد و از قبله یهودیان پیروی می کند».
این سخنان برای پیامبر اسلام ناگوار بود و حضرت را ناراحت می کرد.

اشکالات وارد شده به داستان ابراهیم (ع) در قرآن

اشکالات وارد شده به داستان ابراهیم (ع) در قرآن و پاسخ آنها - ازهمه چيز و همه جا



دو اشکال بر داستان ابراهیم (ع) در قرآن وارد نموده اند:
اول، اشکالى است که بعضى از خاورشناسان کرده و گفته اند: قرآن کریم در سوره هایى که در مکه نازل شده متعرض خصوصیات ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام ) نشده، و از آن دو مانند سایر انبیاء به طور اجمال اسم برده، و تنها بیان کرده که آن دو بزرگوار مانند سایر انبیا (علیهم السلام ) داراى دین توحید بوده مردم را بیم مى داده و به سوى خدا دعوت مى کرده اند، و اما بنا کردن کعبه و به دیدن اسماعیل رفتن و اینکه این دو بزرگوار، عرب را به دین فطرت و ملت حنیف دعوت کرده اند، هیچیک در این گونه سوره ها وارد نشده.

و لیکن در سوره هاى غیر مکى از قبیل ((بقره )) و ((حج )) و امثال آن این جزئیات ذکر شده و پیوند پدر و فرزندى میان آن دو و پدر عرب بودن و تشریع دین اسلام و بناى کعبه به دست ایشان خاطر نشان شده است. سر این اختلاف این است که محمد (ص) تا چندى که در مکه به سر مى برد با یهودیها میانه بدى نداشت، بلکه تا حدى به آنها اعتماد هم داشت، و لیکن وقتى به مدینه مهاجرت نمود و با دشمنى شدید و ریشه دار یهود مواجه گردید چارهاى جز این ندید که از غیر یهود استمداد جسته و به کمک آنان خود را از شر یهود محفوظ بدارد، اینجا بود که هوش ‍ سرشار خدادادیش او را به این نقشه راهنمایى کرد که به منظور همدست ساختن مشرکین عرب ابراهیم (علیه السلام ) را که بنیانگذار دین توحید است پدر عرب نامیده و حتى شجره خود را به او منتهى کند، و به همین منظور و براى نجات از شر مردم مکه که بیش از هر مردم دیگرى فکر او را به خود مشغول کرده بودند بانى خانه مقدس آنان یعنى کعبه را ابراهیم نامیده و از این راه مردم آن شهر را هم با خود موافق نمود.

پاسخ اشکال
صاحبان این اشکال با این نسبتهایى که به کتاب عزیز خدا داده آبرویى براى خود باقى نگذاشته اند، براى اینکه قرآن کریم با شهرت جهانیى که دارد حقانیتش بر هیچ شرقى و غربى پوشیده نیست، مگر کسى از معارف آن بى خبر باشد، و بخواهد با نداشتن اهلیت در باره چیزى قضاوت کند، وگرنه هیچ دانشمند متدبرى نیست که قرآن را دیده باشد و آن را مشتمل بر کوچکترین خلاف واقعى بداند. آرى، همه چه شرقى و چه غربى اعتراف دارند بر اینکه قرآن نه با مشرکین مداهنه و سازش نموده، نه با یهود و نه با نصارا و نه با هیچ ملتى دیگر، و در این باب هیچ فرقى بین لحن سوره هاى مکى آن و لحن سوره هاى مدنیاش نیست،

تاريخچه خانه كعبه و تاريخچه مسجدالاقصي چيست؟

اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري -تاريخچه خانه كعبه و تاريخچه مسجدالاقصي چيست؟

كعبه در قرآن سه نام دارد: 1) كعبه: در وجه اين تسميه گويند. كه اين نام دلالت بر برجستگى و علو مى‏كند. به برآمدگى روى پا نيز «كعب»گويند زيرا بر مچ پا علو و اشراف دارد و چون اين خانه شريف ترين خانه‏ها بر روى زمين است كعبه نام گرفت. 2) مسجد الحرام: به نظر برخى مانند قتاده مقصود از مسجدالحرام حرم است كه بر مسجد احاطه دارد(تفسيركشاف ج2 ص437 و تفسير فخر رازى ج20 ص146) . 3) بيت‏العتيق: وجه تسميه آن اين است كه «عتق»به معناى آزاد و رها ساختن است و خداوند اين خانه را از قيدتملك هر آفريده‏اى رها ساخته‏است . نيز مى‏گويند: اين خانه عتيق خوانده مى‏شود از آن رو كه خداى تعالى زائران آنرا از آتش دوزخ رها و آزاد ساخته است. در بعضى از روايات آمده است كه چون آدم به زمين فرود آمداز وحشت شكايت كرد خداى تعالى او را به ساختنكعبه و طواف آن فرمان داد و تا روزگار نوح(ع) آن خانه بر جاى بود وهنگامى كه پروردگار جهان طوفان فرستاد خانه راتا آسمان هفتم بالا برد و در مقابل موضع كعبه قرار داد و فرشتگان كنار آن خانه به عبادت مى‏پرداختند و هر روز هفتادهزار فرشته بر آن در مى‏آورند. بعد از طوفان موضع كعبه ويران شد و پنهان ماند تا خداى سبحان جبرئيل را به سوىابراهيم(ع) فرستاد و او را به جاى آن. راهنمائى كرد و فرمان داد تا آن خانه را بنا كند.(تاريخ مكه دكتر محمد هادىامينى ترجمه مهدى آخوندى ص17). در سال 1039 ه . ق . بناى كعبه بر اثر سيل ويران و در سال 1040 توسطسلطان مراد تجديد بنا گرديد. تاريخ تجديد بناى كعبه در ضمن اشعارى چنين آمده: «كعبه درخشان و تابان را ده نفر بناكرده‏اند كه نام آنان چنين است: فرشتگان الهى آدم و فرزندانش ابراهيم خليل عمالقه جرهم قصى ابن زبير حجاج وآخرين آنان از عثمانيان مراد است» (همان مدرك ها ص112) ليكن مدارك تاريخى ديگرى تجديد بناى آن را به فقيهشهيد ميرزين العابدين حسينى كاشانى منسوب مى‏دانند. توضيج بيشتر: كعبه در طول تاريخ بارها دچار آسيب شده و از نو ساخته شده است. اولين كسي كه كعبه را ساخت حضرت آدم بود. پس از حضرت آدم توسط پسر حضرت آدم شيث مرمت شد. پس از سال ها كعبه تخريب شد و حضرت ابراهيم آن را از نو ساخت. پس از آن كعبه آسيب ديد و قصي بن كلاب جد چهارم پيامبر آن را تعمير كرد. در آن زمان كه پيامبر اسلام 35 سال داشتند، كعبه را سيل از بين برد و دوباره از نوساخته شد و پيامبر اسلام حجرالاسود را نصب كرد. در سال 63 در اثر حمله نيروهاي يزيدي كعبه آسيب ديد و در سال 64 خرابي ها و آسيب هاي رسيده به كعبه را تعمير كردند. در سال 73 هجري قمري در زمان حجاج در پي حمله نيروهاي حجاج براي سركوبي عبدالله بن زبير كعبه تخريب شد و به دستور عبدالملك كعبه از نو ساخته شد و حجرالاسود را امام سجاد(ع) نصب كرد (حجر الاسود، نوشته ميرزا محمد كاظميني، ص 51 به بعد). در اين تحولات و تخريب ها حجرالاسود و مقام ابراهيم را حفظ مي كردند و اگر گم مي شدند آنها را پيدا مي كردند وگرنه مصالح ساختماني معمولي كعبه بارها عوض شده است. براي آگاهي بيشتر ر.ك: آثار اسلامي مكه و مدينه، جعفريان.

Holocaust | اجداد یهودیان

Holocaust | اجداد یهودیان




اجداد یهودیان

تشكیل قومی به نام بنی اسرائیل به پیش از حضرت موسی كلیمالله و به ایام حضرت ابراهیم (حدود 3750 سال پیش) باز میگردد. حضرت ابراهیم در شهر اور در نزدیکی رود فرات در بابل آن زمان به دنیا آمد و در آغاز ابرام نام داشت. او فرزند تارخ بود که از طریق بت فروشی امرار معاش می کرد. ابرام از بدو طفولیت بت پرستی پدرش را زیر سوال می برد و در جستجوی حقیقت بود. او سرانجام به این باور رسید که همه کائنات مخلوق یک خالق یکتا است و شروع به آموزش اعتقاداتش به دیگران کرد.

ابرام تلاش کرد پدرش را از بت پرستی بازدارد. یک روز که در دکان پدر تنها بود، تبر را برداشت و همه بتها را به جز بزرگترین آنها در هم شکست و سپس تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. وقتی پدرش در بازگشت با این صحنه مواجه شد و از ابرام پرسید که چه رخ داده است، ابرام گفت: "بتها به جان هم افتادند و بت بزرگ بقیه را در هم شکست." پدرش گفت: "مسخره بازی بس است. این بت ها زنده نیستند و قدرتی ندارند و کاری از دستشان بر نمی آید" و ابرام پاسخ داد: "پس چرا آنها را می پرستی؟"

سرانجام خالق یکتایی که ابرام می پرستید او را فراخواند و به او پیشنهادی عرضه کرد: اگر او خانه و کاشانه را ترک کند، خداوند برایش ملتی بزرگ ایجاد خواهد کرد و او را برکت خواهد داد. ابرام به خواست خداوند لبیک گفت و به این ترتیب میثاق میان خداوند و قوم یهود شکل گرفت. این میثاق در دین یهود اهمیتی بنیادین دارد، چرا که یهودیان معتقدند پیمانی با خداوند دارند که شامل حقوق و وظایفی از سوی دو طرف این پیمان است. با گذشت زمان شرایط این پیمان روشن تر گردید و سرانجام تورات از سوی خداوند نازل شد. ابرام برای اثبات این که درخور این میثاق است باید ده آزمایش ایمان را پشت سر می گذاشت که ترک خانه و کاشانه یکی از آنها بود.

نگرانی ابرام این بود که به رغم بالارفتن سن و سالش از فرزندی برخوردار نبود. همسر محبوبش سارای می دانست که از سن بارداری گذشته است و لذا کنیزش هاجر را به عنوان همسر به ابرام عرضه کرد. بنا بر روایات، هاجر از دختران فرعون بود که در زمانی که او در مصر کار می کرد به وی داده شده بود. هاجر برای ابراهیم یک پسر آورد که اسماعیل نام داشت و هم مسلمانان و هم یهودیان او را جد بزرگ همه اعراب می دانند.

۱۳۹۰-۰۴-۱۶

غول رسانه ای دنیا روپرت مرداک کیست



مقاله به معرفی روپرت مرداک و کارها و فعالیت‌های وی در عرصه تجارت رسانه‌ای می پردازد. همچنین هدف این مقاله ارائه دید کلی در مورد شرکت رسانه‌ای نیوزکورپ از ابتدای تاسیس آن تا سال 2007 میلادی و مجموعه اقدامات و ماموریت‌های این شرکت است.



مقدمه
به نظر می‌رسد درقرن بیست و یکم رسانه‌ها بیش از گذشته مهم‌تر و نقش آفرین‌تر شده‌اند. آنها با در پیش گرفتن رویکرد جدید دیجیتالی وتعاملی و هم به لحاظ تنوع و قدرت ارتباطی بیشتر و گسترده‌تر با ساختارهای جدیدی ظاهر شده‌اند. بسیاری از آنها با داشتن تکنولوژی‌های نوین بعنوان بازیگران بین‌المللی شناخته می‌شوند بسیاری دیگر در دست تنها چند مالک، انحصارهای جدیدی را آفریده‌اند.
غول‌های رسانه‌ای مخصوصاً درنظام سرمایه‌داری غربی، به رسانه‌ها به‌عنوان کسب وکار آزاد و صنایع سودآور و به مخاطب به مثابه مشتریان می‌نگرند که مدام باید مصرف کننده کالاهایشان باشد. هرچه مشتری بیشتر، آگهی بیشتر و سود بیشتر خواهد بود. این مسایل، مباحث نوینی را درشناسایی رسانه‌ها گشوده‌اند: انحصار، یکدست شدن محتوا، بازاری شدن محتوا و مخاطب و ادغام و...
رسانه‌های متنوع و گسترده بین‌المللی تنها در دست چند مالک، نظام‌های رسانه‌ای را به چالش می‌کشند. دراین بین شناسایی یکی از غول‌های رسانه‌ای که توانسته در کمتر از نیم قرن از یک بنگاه روزنامه به یک امپراتوری عظیم رسانه‌های الکترونیکی وتعاملی دست یابد و آشنایی با مدیری که با ذکاوت و مدیریت خاص از گردانندگان دهکده جهانی باشد، می تواند برای تصمیم‌گیری آینده رسانه کشورها تاثیرگذارباشد.

۱۳۹۰-۰۴-۱۱

تاریخچه ی قوانین خانواده



وبلاگ تخصصي حقوق ايران


خبرگزاري فارس: قوانين‌ ايران‌ در زمينه‌ حقوق‌ زن‌ به‌ مقدار زيادي، مبتني‌ بر فقه‌ اسلام‌ با گرايش‌ مذهب‌ اماميه‌ است. در نظام‌ حقوقي‌ اسلام، مخاطبين‌ احكام‌ و قوانين‌ انسانها هستند و مقررات‌ ديني‌ اختصاصي‌ به‌ مرد يا زن‌ ندارد.
-2 قوانين‌ "خانواده "
قانون‌ مدني‌ در زمينه‌ حقوق‌ خانواده، كوشيده‌ است‌ از فقه‌ اماميه‌ پيروي‌ كند، فقهي‌ كه‌ تنها حقوق‌ و قانون‌ خشك‌ نيست‌ بلكه‌ آميزه‌اي‌ از حقوق‌ و اخلاق‌ است‌ و بلحاظ‌ تمام‌ وضعيتهاي‌ روحي‌ و جسمي‌ اعضاي‌ خانواده‌ وضع‌ شده‌ است.
"در مورد خانواده‌ باظرافتهاي‌ خاص‌ آن‌ تنها مقرراتي‌ مي‌تواند كارايي‌ داشته‌ باشد كه‌ دو عنصر اخلاق‌ و حقوق‌ را در هم‌ آميخته‌ و براي‌ تنظيم‌ امور خانواده‌ باتوجه‌ به‌ آن‌ دو عامل، مقرراتي‌ را جعل‌ كند. بنابراين‌ بايد براي‌ يافتن‌ قواعد حاكم‌ بر روابط‌ خانوادگي‌ در كنار كاوشهاي‌ حقوقي‌ از جامعه‌ شناسي‌ خانواده‌ نيز ياري‌ بخواهند، در تفسير قواعد، آرمانهاي‌ مذهبي‌ و انساني‌ را از عوامل‌ مؤ‌ثر شمارند، زيرا استحكام‌ خانواده‌ بر پاية‌ همين‌ سنت‌ها و آرمانها نهاده‌ شده‌ است‌ و ريشه‌ بسياري‌ از قواعد در آنها نهفته‌ است. باتوجه‌ به‌ اين‌ مطلب‌ مي‌توان‌ گفت‌ حقوق‌ خانواده، رنگ‌ و چهرة‌ ديگر دارد و جنبة‌ انساني‌ و عاطفي‌ آن‌ بر سيماي‌ منطقي‌ قواعد، غلبه‌ دارد و همه‌جا سايه‌ افكنده‌ است. "(6)
با ناديده‌ گرفتن‌ اين‌ مهم‌ نه‌تنها نمي‌توان‌ در جهت‌ استحكام‌ خانواده‌ به‌ عنوان‌ مهمترين‌ هسته‌ اجتماع‌ قدمي‌ برداشت‌ بلكه‌ زمينه‌ تضعيف‌ آن‌ نيز فراهم‌ مي‌آيد.
"قوانيني‌ را كه‌ با اعماض‌ از آنچه‌ گفته‌ شد تنظيم‌ شده‌ است‌ جاي‌ نكوهش‌ دارد. به‌ عنوان‌ مثال، زير فشار نيروهاي‌ پنهان‌ و آشكار پاره‌اي‌ از گروهها، قواعدحاكم‌ بر خانواده‌ دگرگون‌ شد و ناتواني‌ مجالس‌ قانونگذاري‌ باعث‌ گرديد تا در سال‌ 1346 و 1353 قوانين‌ طلاق‌ و نكاح‌ و بخشي‌ از قواعد ولايت‌ يكسره‌ تغيير كند ... دولت‌ از اين‌ اقدام‌ خوشنود مي‌نمود، زيرا به‌ قصر ملكوت‌ و پايگاه‌ ملي‌ رخنه‌ مي‌كردمي‌خواست‌ نظم‌ خويش‌ را جانشين‌ سنت‌ و اخلاق‌ كند و توفيق‌ در اين‌ راه‌ حتي‌ به‌ بهاي‌ واژگون‌ گردن‌ اين‌ قلعه‌ مي‌ارزيد. جمعي‌ از كوته‌ نظران‌ شادمانه‌ زمزمه‌ مي‌كردند كه‌ سرانجام‌ "اجتماعي‌ شدن " حقوق‌ به‌ خانواده‌ها نيز كشيده‌ شد و زورگويي‌هاي‌ فردي‌ جاي‌ خود را به‌ "عدالت‌ خواهي " داد. اقليتي‌ نيز پيروزي‌ خود را جشن‌ گرفتند كه‌ نيروي‌ اهريمني‌ سنتها را شكستيم‌ و آنچه‌ را مي‌خواستيم‌ بر جايش‌ نشانديم. ولي‌ آنچه‌ بر جاي‌ ماند بالا رفتن‌ آمار طلاق، فزوني‌ يافتن‌ كودكان‌ بي‌هويت‌ و گريز جوانان‌ از تشكيل‌ خانواده‌ و تنزل‌ ارج‌ و احترام‌ زن‌ در جامعه‌ بود. سازمان‌ عاريتي‌ زنان‌ كه‌ خود را فاتح‌ بزرگ‌ ميدان‌ مي‌دانست، بيش‌ از همه‌ براي‌ آنان‌ ضرر به‌بار آورد و آنچه‌ بدست‌ آورد سرابي‌ بود كه‌ ارزش‌ اين‌ خسران‌ را نداشت‌ ... به‌ اجمال‌ مي‌توان‌ گفت‌ قانونگذار چنانچه‌ شايسته‌ عنوان‌ "حمايت‌ خانواده " است‌ دراين‌باره‌ به‌ وضع‌ قواعد نپرداخته‌ و گاه‌ انحلال‌ بيهوده‌ خانواده‌ را نيز دامن‌ زده‌ است ".(7)

۱۳۹۰-۰۴-۱۰

ماجرای ابراهیم و فرزندانش

مذهبی و اعتقادی - داستان حضرت ابراهیم خلیل (ماجرای ابراهیم (ع) و فرزندانش )

داستان حضرت ابراهیم خلیل (ماجرای ابراهیم (ع) و فرزندانش )

نام اسماعیل در قرآن دوازده بار، و نام اسحاق هفده بار آمده است، این دو پیامبر، از فرزندان ابراهیم از دو مادر بودند، مادر اسماعیل هاجر نام داشت، و مادر اسحاق ساره بود. خداوند این دو پسر را در سن پیری ابراهیم به ابراهیم عطا فرمود، چنان كه در آیه 39 سوره ابراهیم از زبان ابراهیم می‎خوانیم می‎گوید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ؛ حمد و سپاس خداوندی را كه در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، قطعاً پروردگار من شنونده (و اجابت كننده) دعا است.»
از ابن عباس روایت شده، خداوند در سن نود و نه سالگی ابراهیم، اسماعیل را به او داد، و در سن صد و دوازده سالگی اسحاق را به او عطا فرمود، و از سعید بن جبیر نقل شده كه ابراهیم تا 117 سالگی فرزندی نداشت، سپس دارای فرزندانی به نام اسماعیل و اسحاق گردید.[1]
ولادت حضرت اسماعیل
حضرت ابراهیم در آن هنگام كه در سرزمین بابِل (عراق كنونی) بود، در 37 سالگی با ساره دختر یكی از پیامبران به نام «لا حج» ازدواج كرد، ساره بانویی مهربان و با كمال بود و (همچون خدیجه ـ علیها السلام ـ) اموال بسیار داشت،‌ همه آن اموال را در اختیار ابراهیم گذاشت، و ابراهیم آن اموال را در راه خدا مصرف نمود.[2]
ساره در یك خانواده كشاورز و دامدار زندگی می‎كرد، وقتی كه همسر ابراهیم شد، گوسفندهای بسیار و زمینهای وسیعی كه از ناحیه پدر به او به ارث رسیده بود، در اختیار ابراهیم گذاشت.
هنگامی كه ابراهیم همراه ساره از بابل به سوی سرزمین فلسطین هجرت كردند (چنان كه قبلاً ذكر شد) در مسیر راه وقتی كه به مصر رسیدند، حاكم مصر كنیزی را به نام هاجر به ساره بخشید، ابراهیم همراه ساره و هاجر وارد فلسطین شدند، و در آن جا به زندگی پرداختند و ابراهیم و لوط (برادر یا پسر خاله ساره) در این سرزمین به هدایت قوم پرداختند، ابراهیم در قسمت بلند فلسطین، و لوط در قسمت پایین فلسطین با فاصله هشت فرسخ، سكونت نمودند، و حضرت لوط در عین آن كه پیامبر بود، به نمایندگی از طرف ابراهیم در آن جا به راهنمایی مردم پرداخت.
سالها گذشت ابراهیم با این كه به سن پیری رسیده بود، دارای فرزند نمی‎شد، علتش این بود كه همسرش ساره بچه دار نمی‎شد، روزی ابراهیم به ساره چنین پیشنهاد كرد: «اگر مایل هستی كنیزت هاجر را به من بفروش، شاید خداوند از ناحیه او فرزندی به ما عنایت كند، تا پس از ما راه ما را زنده كند.» ساره این پیشنهاد را پذیرفت، از این پس هاجر همسر ابراهیم گردید و پس از مدتی دارای فرزندی شد كه نام او را اسماعیل گذاشتند. این همان فرزند صبور و بردباری بود كه ابراهیم از درگاه خدا درخواست نموده بود، و خداوند بشارت او را به ابراهیم داده بود.[3]
با داشتن این فرزند، كانون زندگی ابراهیم، زیبا و شاد شد، چرا كه اسماعیل ثمره یك قرن رنج و مشقت‎های ابراهیم بود.
طبیعی است كه ساره نیز به خصوص هنگامی كه چشمش به چهره اسماعیل می‎افتاد،‌ آرزو می‎كرد كه دارای فرزند باشد، گاه به ابراهیم می‎گفت: از خدا بخواه من نیز دارای فرزند شوم.

پایان عمر اسماعیل و اسحاق

مذهبی و اعتقادی - داستان حضرت ابراهیم خلیل (پایان عمر اسماعیل (ع) و اسحاق (ع) )



پایان عمر اسماعیل ـ علیه السلام ـ در مكه
حضرت اسماعیل با خانواده و فرزندانش در مكه زندگی می‎كرد، و به عنوان پیامبر و راهنمای مردم می‎زیست و برای شكوهمند نمودن مراسم حج در هر سال نقش مهم داشت، و در حقیقت كلید داری و مقام تولیت حج بر عهده او بود.

ساختمان كعبه تا آن هنگام پرده نداشت، و به صورت سنگهای ساده ساخته شده بود، و اسماعیل در كنار كعبه دارای خانه‎ای بود و همان جا زندگی می‎كرد. تا این كه روزی همسرش پیشنهاد كرد كه پرده برای دو درگاه كعبه درست كند، اسماعیل ـ علیه السلام ـ پیشنهاد او را پذیرفت، همسرش آن دو پرده را آماده كرد و در آن دو درگاه آویزان نمود، سپس همسرش پیشنهاد كرد كه شایسته است برای همه ساختمان كعبه پرده ببافم، اسماعیل این پیشنهاد را نیز پذیرفت، از این رو آویختن پرده بر كعبه از آن عصر تاكنون سنت است كه هر سال در روز عید قربان تعویض می‎شود.

هزینه زندگی اسماعیل، از صید و دامداری تأمین می‎شد، و پرده‎ای كه نخستین بار برای كعبه بافته شد، از پشم گوسفندان آن حضرت بود.

سالها گذشت از ابراهیم ـ علیه السلام ـ خبری نشد، اسماعیل نگران پدر بود، در انتظار او به سر می‎برد، از فراق پدر اندوهگین و چشم به راه بود، ‌تا آن كه جبرئیل نزد او آمد، رحلت پدرش ابراهیم ـ علیه السلام ـ را در فلسطین به او خبر داد و به او تسلین گفت و به اسماعیل عرض كرد: «باید صبر كنی،‌ و در مورد فراق جانسوز پدر سخنی نامناسب نگویی كه موجب خشم خدا گردد.»

در ضمن جبرئیل به اسماعیل گفت: تو نیز از دنیا رحلت خواهی كرد، اسماعیل 137 و به قولی 180 سال عمر كرد و سرانجام از دنیا رفت و پیكرش را در كنار قبر مادرش در حجر اسماعیل (كنار كعبه) به خاك سپردند.

امتحان الهی در قربانگاه اسماعیل

مذهبی و اعتقادی - داستان حضرت ابراهیم خلیل (امتحان الهی در قربانگاه اسماعیل ) قسمت اول

بزرگترین ایثار ابراهیم و اسماعیل ـ علیه السلام ـ در راه خدا
ابراهیم فراز و نشیبهای سختی را پشت سر گذاشت، و در همه جا و همه وقت، تسلیم فرمان خدا بود و در راه او حركت می‎كرد، همه رنجها را در راه خدا تحمل كرد و در تمام آزمایشهای الهی قبول شد، و شایستگی خود را به اثبات رساند.
ابراهیم در زندگی، اسماعیل را خیلی دوست داشت، چرا كه اسماعیل ثمره عمرش و پاداش یك قرن رنج و سختیهایش بود، به علاوه سالها از او جدا بود و در فراق او می‎سوخت، وانگهی زندگی اسماعیل در ظاهر و باطن در تمامی هدفها و راههای خداجویی با زندگی ابراهیم در آمیخته بود.
خداوند خواست ابراهیم را در مورد اسماعیل نیز امتحان كند، امتحانی كه بزرگترین و نیرومندترین انسانها را از پای در می‎آورد، و آن این بود كه ابراهیم با دست خود كارد بر حلقوم اسماعیل بگذارد و او را در راه خدا قربان كند گرچه اجرای این فرمان، بسیار سخت است اما برای ابراهیم كه قهرمان تسلیم در برابر فرمان خدا است آسان است 
اصل ماجرا چنین بود:
روزی اسماعیل كه جوانی نیرومند و زیبا بود از شكار برگشت، چشم ابراهیم به قد و جمال هم چون سرو اسماعیل افتاد، مهر پدری، آن هم نسبت به چنین فرزندی، به هیجان آمد و محبت اسماعیل در زوایای دل ابراهیم جای گرفت خداوند خواست ابراهیم را در مورد همین محبت سرشار امتحان كند.
شب شد، همان شب ابراهیم در خواب دید كه خداوند فرمان می‎دهد كه باید اسماعیل را قربان كنی.
ابراهیم در فكر فرو رفت كه آیا خواب، خواب رحمانی است؟ شب بعد هم عین این خواب را دید، این خواب را در شب سوم نیز دید، ‌یقین كرد كه خواب رحمانی است. و وسوسه‎ای در كار نیست.
ابراهیم در یك دو راهی بسیار پرخطر قرار گرفت، اكنون وقت انتخاب است، كدام را انتخاب كند، خدا را یا نفس را، او كه همیشه خدا را بر وجود خود حاكم كرده، در این جا نیز ـ هر چند بسیار سخت بود ـ به سوی خدا رفت، گرچه ابلیس، سر راه او بی‎امان وسوسه می‎كرد. مثلاً به او می‎گفت این خواب شیطانی است و یا از عقل دور است، كه انسان جوانش را بكشد و...

هدف از بنای كعبه و تجدید آن

مذهبی و اعتقادی - داستان حضرت ابراهیم خلیل (هدف از بنای كعبه و تجدید آن )


تجدید بنای كعبه به كمك اسماعیل ـ علیه السلام ـ
خانه كعبه نخستین پرستشگاه خدا بود كه در زمان حضرت آدم ـ علیه السلام ـ توسط او ساخته شد
بعداً طوفان نوح باعث شد كه ساختمان این خانه ویران شده و در ظاهر محو گردید، اما ابراهیم خلیل می‎دانست كه مكان خانه كعبه در سرزمین مكه قرار دارد و بر همین اساس، به فرمان خدا، همت كرد كه دیگر بار این خانه، ساخته شود.
این از یك سو و از سوی دیگر با سكونت هاجر و اسماعیل در سرزمین مكه، و پیدا شدن آب زمزم و رو آوردن قبائل به این سرزمین، طبیعی است كه این مجتمع، نیاز به قانون (دین) و رهبر داشت. ریشه اساسی قانون و رهبر خوب، و اجرای قانون، پرستش و عبادت خدا است، نتیجه می‎گیریم كه این مردم نیاز به پرستشگاهی داشتند، تا در وقتهای مخصوصی به آن جا روند و خدا را عبادت كنند و آن پرستشگاه كلاس تعلیم و تربیت برای آنها باشد. و چه خوب است كه این پرستشگاه به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل ساخته گردد و برنامه و مراسم آن با رهنمودهای این مرد بزرگ تعیین شود.
از این رو ابراهیم پس از گذشت مراحل مقدماتی، از طرف خداوند مأمور شد تا خانه كعبه را با كمك اسماعیل بسازد.
ابراهیم، از خدا خواست كه مكان كعبه را تعیین كند، جبرئیل از طرف خدا به زمین آمد و همان مكان سابق كعبه را خط كشی كرد، و آن گاه ابراهیم آماده شد كه در آن مكان، به تجدید بنای كعبه بپردازد، اسماعیل از بیابان سنگ می‎آورد، و ابراهیم دیوار كشی كعبه را انجام می‎داد و به این ترتیب دیوار كعبه به ارتفاع 9 ذرع رسید، و سپس ابراهیم سقف كعبه را با چوبهایی پوشاند.
در مورد «حجر الاسود» كه در زمان حضرت آدم آن را از بهشت آورده بودند و در كنار كوه ابوقبیس بود،‌ ابراهیم با راهنمایی خداوند آن سنگ را یافت و با كمك اسماعیل آن را برداشته و آوردند و در جای خود كه هم اكنون قرار دارد، نصب كردند، ابراهیم برای كعبه، دو در قرار داد كه یكی به طرف مغرب و دیگری به طرف مشرق باز می‎شد.
در قرآن آمده: پس از آن كه ابراهیم و اسماعیل، ساختمان كعبه را بالا بردند وكارش را پایان دادند، چنین دعا كردند:
1. پروردگارا این عمل را از ما قبول كن. 2. خدایا از ما و فرزندان ما امتی را تسلیم فرمان خود كن.
3. شیوه پرستش خود را به ما نشان بده. 4. توبه ما را بپذیر.
5. در میان مردم این سرزمین،‌ پیامبری را مبعوث كن تا به تعلیم و تربیت و پاكسازی فكری و عملی مردم بپردازد.

دیدارهای ابراهیم از هاجر و اسماعیل

مذهبی و اعتقادی - داستان حضرت ابراهیم خلیل (اسماعیل و مادرش در كنار كعبه ) قسمت دوم

دیدارهای ابراهیم ـ علیه السلام ـ از هاجر و اسماعیل

ابراهیم به فلسطین برگشت، اما كراراً برای دیدار نور دیده‎اش اسماعیل و احوالپرسی از هاجر به مكه می‎آمد، او این راه طولانی را طی می‎كرد و از آنها خبر می‎گرفت، و از این كه مشمول لطف الهی شده‎اند و از مواهب الهی برخوردارند بسیار خوشحال می‎شد، ولی چندان در مكه نمی‎ماند و به خاطر این كه ساره ناراحت نشود، زود به فلسطین بر می‎گشت،
اسماعیل در كنار مادر مهربانش هاجر، كم كم بزرگ شد، عشایر جْرهم و افراد دیگر، فوق العاده به او احترام می‎گذاشتند، و در میان آنها نوجوان و جوانی زیباتر و با كمالتر از اسماعیل نبود، او در میان آنها، چشم و چراغ بود، جالب این كه با این كه عشایر جرهم حاضر بودند به خاطر آب زمزم و... كه از اسماعیل به آنها رسیده بود معاش اسماعیل را تأمین كنند، ولی اسماعیل چنین برنامه‎ای را قبول نداشت، بلكه خود به دنبال كار می‎رفت گاهی با دامدارای و گاهی با صیادی، معاش ساده خود و مادرش را تأمین می‎كرد، هرگز تن به احتیاج و نگاه كردن به دست دیگران نمی‎داد.
زندگی او و مادرش بسیار شیرین بود بخصوص وقتی كه ابراهیم گاهی از آنها دیدار می‎كرد، ‌زندگیشان شیرین‎تر می‎شد، نشستن این سه نفر كنار آب زلال زمزم و دست و صورت خود را شستن، صفای دیگری داشت صفایی كه در ظاهر و باطن بود، و هر كس را یارای دستیابی به آن نیست.
اما طولی نكشید كه مادر مهربان اسماعیل، یعنی هاجر این بانوی رنج دیده و مهربان كه گرد پیری به دلش نشسته بود، و چروكهای چهره‎اش حكایت از رنجهای طاقت فرسای او می‎كرد، به لقاء الله پیوست، و اسماعیل آن مادر مهربان، یگانه مونس شبها و روزها و آن مرهم زخمهایش را از دست داد