Holocaust | اجداد یهودیان
اجداد یهودیان
تشكیل قومی به نام بنی اسرائیل به پیش از حضرت موسی كلیمالله و به ایام حضرت ابراهیم (حدود 3750 سال پیش) باز میگردد. حضرت ابراهیم در شهر اور در نزدیکی رود فرات در بابل آن زمان به دنیا آمد و در آغاز ابرام نام داشت. او فرزند تارخ بود که از طریق بت فروشی امرار معاش می کرد. ابرام از بدو طفولیت بت پرستی پدرش را زیر سوال می برد و در جستجوی حقیقت بود. او سرانجام به این باور رسید که همه کائنات مخلوق یک خالق یکتا است و شروع به آموزش اعتقاداتش به دیگران کرد.
ابرام تلاش کرد پدرش را از بت پرستی بازدارد. یک روز که در دکان پدر تنها بود، تبر را برداشت و همه بتها را به جز بزرگترین آنها در هم شکست و سپس تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. وقتی پدرش در بازگشت با این صحنه مواجه شد و از ابرام پرسید که چه رخ داده است، ابرام گفت: "بتها به جان هم افتادند و بت بزرگ بقیه را در هم شکست." پدرش گفت: "مسخره بازی بس است. این بت ها زنده نیستند و قدرتی ندارند و کاری از دستشان بر نمی آید" و ابرام پاسخ داد: "پس چرا آنها را می پرستی؟"
سرانجام خالق یکتایی که ابرام می پرستید او را فراخواند و به او پیشنهادی عرضه کرد: اگر او خانه و کاشانه را ترک کند، خداوند برایش ملتی بزرگ ایجاد خواهد کرد و او را برکت خواهد داد. ابرام به خواست خداوند لبیک گفت و به این ترتیب میثاق میان خداوند و قوم یهود شکل گرفت. این میثاق در دین یهود اهمیتی بنیادین دارد، چرا که یهودیان معتقدند پیمانی با خداوند دارند که شامل حقوق و وظایفی از سوی دو طرف این پیمان است. با گذشت زمان شرایط این پیمان روشن تر گردید و سرانجام تورات از سوی خداوند نازل شد. ابرام برای اثبات این که درخور این میثاق است باید ده آزمایش ایمان را پشت سر می گذاشت که ترک خانه و کاشانه یکی از آنها بود.
نگرانی ابرام این بود که به رغم بالارفتن سن و سالش از فرزندی برخوردار نبود. همسر محبوبش سارای می دانست که از سن بارداری گذشته است و لذا کنیزش هاجر را به عنوان همسر به ابرام عرضه کرد. بنا بر روایات، هاجر از دختران فرعون بود که در زمانی که او در مصر کار می کرد به وی داده شده بود. هاجر برای ابراهیم یک پسر آورد که اسماعیل نام داشت و هم مسلمانان و هم یهودیان او را جد بزرگ همه اعراب می دانند.
زمانی که ابرام 100 ساله و سارای 90 ساله بودند، خداوند به ابرام وعده پسری از سارای را داد. خدا نام ابرام را به ابراهیم تغییر داد که در عبری به معنای "پدر بی شماران" است و نام سارای (شاهزاده من) را به سارا (شاهزاده) تغییر داد. سارا برای ابراهیم پسری آورد که نامش را اسحاق گذاشتند که تعبیری از "خنده" است و نشانی از شادی ابراهیم از تولد اسحاق بود. اسحاق جد بزرگ قوم یهود است.
اسحاق موضوع دهمین و دشوارترین آزمایش ابراهیم بود: خدا به ابراهیم فرمان داد که اسحاق را قربانی کند. بنا بر اعتقاد یهودیان اسحاق می دانست که باید قربانی شود اما هیچ مقاومتی از خود نشان نداد و به این ترتیب ایمان راسخ خودش را به نمایش گذاشت. در آخرین لحظات خداوند فرشته ای را فرستاد تا از این قربانی جلوگیری کند. دین یهود این داستان را به عنوان نمادی از مخالفت خداوند با قربانی انسانها تعبیر می کند.
اسحاق بعدها با ربکا ازدواج کرد که برایش دو پسر دوقلو به نام های یعقوب و عیسو آورد. یعقوب چهار زن گرفت و 12 پسر داشت. بنا بر تورات، یعقوب پس از سالها کار برای عمویش و دوری از خانواده، به سرزمین پدری بازگشت و خواست با برادرش عیسو آشتی کند. یعقوب شب قبل از رفتن نزد برادرش، همه همسران و پسران و دارایی خود را به آن سوی رودخانه فرستاد تا در تنهایی شب را سپری کند. آن شب او تا سپیده دم با مردی گلاویز شد. صبحگاهان یعقوب از مرد طلب برکت کرد و آنگاه دریافت که آن "مرد" در واقع فرشته خدا است. او یعقوب را متبرک کرد و بر او اسراییل نام نهاد که در لغت به معنای "آن که با خدا کشتی گرفت" یا "پهلوان خدا" است. یهودیان از آنجا که اعقاب یعقوب هستند بنی اسراییل نامیده می شوند.
دوازده پسر یعقوب از جمله یوسف اجداد قبایل اسراییل هستند و قبایل اسراییل به نام آنها لقب گرفته اند.
برادران بزرگتر یوسف به او حسادت می ورزیدند چرا که او محبوبترین فرزند نزد پدر بود و او در رویا دیده بود که یوسف راهبری برادرانش را در دست خواهد گرفت. برادران یوسف را به برده فروشان فروختند و پدر را قانع کردند که یوسف جان سپرده است. اما اینها همه بخشی از طرح خداوند بود: یوسف به مصر برده شد و از آنجا که در تعبیر خواب استادی نشان داده بود به دربار فرعون راه یافت. در نهایت خانواده یوسف در مصر سکنی گزیدند اما با گذشت زمان اعقاب وی در این کشور به بردگی کشیده شدند و تحت حکومت فراعنه دوران بسیار سختی را سپری می کردند. بنا بر تورات، خداوند بنی اسراییل را تحت رهبری حضرت موسی به صورت معجزه آسایی از چنگال فرعون و مصر خارج کرد. این قوم طی یک راه پیمایی طولانی به کوه طور در سینا رسیدند. در اینجا بود که خداوند میثاق خود را به بنی اسراییل عرضه کرد: اگر مرا بپرستید و از این میثاق پیروی کنید، محبوب ترین قومها، پادشاهی روحانیون و ملتی مقدس خواهید بود. خداوند تورات را بر یهودیان نازل کرد و بنی اسراییل یکپارچه گفتند: "ما هر آنچه را که خداوند گفته است انجام خواهیم داد".
پس از درگذشت حضرت موسی ، جانشین او یوشع، یهودیان را به سرزمین مقدس وارد كرد و در آن جا به زندگی و تشكیل حكومت و ساخت معبد بیتالمقدس در دوران حضرت سلیمان پرداختند. یهودیان پس از حدود 850 سال سكونت در آن سرزمین به دنبال شکست حکومت یهود به دست بخت النصر فرمانروای بابل به اسارت برده شدند و پس از حدود 70 سال با حكم كوروش پادشاه ایران اجازه بازگشت به سرزمین خود و بنای مجدد معبد بیت المقدس را پیدا کردند. معبد دوم پس از حدود 420 سال (68-70 میلادی) توسط رومیان ویران گردید و یهودیان در سراسر دنیا پراكنده شدند.
یهودیان اشکنازی و سفارادی
اشکنازی به آن دسته از یهودیان گفته می شود که اصلیت آنها به آلمان، فرانسه و اروپای شرقی برمی گردد و یهودیانی که اصلیتشان به اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، یونان، ترکیه، آفریقای شمالی و خاورمیانه بر می گردد را سفارادی می خوانند.
تا قرن پانزدهم میلادی شبه جزیره ایبری (اسپانیای امروز)، شمال آفریقا و خاورمیانه همگی در کنترل مسلمانان بود که عموما به یهودیان اجازه می دادند در این مناطق آزادانه تردد کنند. زمانی که پادشاه کاتولیک اسپانیا فرمان اخراج یهودیان این کشور را در سال 1493 صادر کرد، بسیاری از یهودیان به جوامع یهودی که از قبل در هلند، ایتالیا، شبه جزیره بالکان، ترکیه، شمال آفریقا و خاورمیانه وجود داشت، پناه بردند.
واژه اشکنازی از کلمه عبری قرون وسطی به معنی آلمان مشتق شده و سفارادی نیز از واژه عبری برای اسپانیا گرفته شده است.
اشکنازی ها و سفارادی ها دربارة قوانين كلي و تورات و انبياء و اصول دين هيچگونه اختلاف نظری با یکدیگر ندارند. اعتقادات یهودیان سفاراد در اساس مشابه مکتب ارتدوکس یهودیت می باشد هرچند تفاسیر سفارادی ها از شریعت یهود (هلاخا) تفاوتهایی با اشکنازی ها دارد. به عنوان مثال در عید پسح یهودیان سفارادی می توانند برنج و ذرت و لوبیا بخورند، در حالی که اشکنازی ها از خوردن آن در این ایام خودداری می کنند.
از نظر تاریخی یهودیان سفارادی نسبت به هم کیشان اشکنازی خود بیشتر با فرهنگ غیریهودی بومی ادغام شده بودند. در اروپای مسیحی، جایی که یهودیان اشکنازی سکنی گزیدند، احساسات ضدیهودی رواج داشت و از این رو یهودیان اغلب در انزوا به سر می بردند. در کشورهای اسلامی که محل زیست اغلب یهودیان سفارادی بود، جداسازی و ستم بر یهودیان کمتر رواج داشت و از این رو فرهنگ و افکار یهودیان سفارادی قویا از فلسفه و دانش مسلمانان و یونانی ها تاثیر پذیرفته است.
از اینها گذشته، مراسم نیایش این دو فرقه نیز تفاوتهایی دارد و هر یک از موسیقی متفاوتی در این مراسم استفاده می کنند. لباس ایام عید و برخی سنتهای غذایی سفارادی ها نیز با اشکنازی ها تفاوت دارد.
زبان ییدیش که بسیاری آن را زبان بین المللی یهودیت می پندارند در واقع متعلق به اشکنازی ها است و سفارادی ها زبان خاص خودشان را داشتند که لادینو نام داشت. ییدیش آمیزه ای از زبانهای عبری و آلمانی و لادینو آمیزه ای از زبانهای عبری و اسپانیولی است.