شخصیت فردوسی و داستان شاهنامه در گفتار تاجیکان
روشن رحمانی
پژوهشگر تاجیک
به روز شده: 10:35 گرينويچ - جمعه 13 مه 2011 - 23 اردیبهشت 1390
معلوم است که «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسی پس از درگذشت این ادیب بیهمتای فارسیزبانان دنیا، ورد زبان محفل و انجمن ها گردید.
در قلمرو حوزه فرهنگ مردم ایرانیتبار شاهنامه به منطقههای گوناگون راه یافت و بر ادبیات جهان تأثیر گذاشت. همچنین در میان آن قوم و ملت هایی که غیرایرانی هستند نیز گسترش پیدا نموده در گفتار آنها نیز برخی از داستان های شاهنامه نقل گردید. مثلا، در میان قوم های ترک تبار، ارامنه و گرجی ها.
پس از آن که علم فولکلورشناسی وارد کشورهای ایرانیتبار گردید، ادیبان و پژوهندگان آنها باید به گردآوری گفتههای مردم در باره فردوسی و شاهنامه نیز میپرداختند. اما این کار به طور باید و شاید انجام نپذیرفت. هنوز هم یکی از مسئلههای مهم در علم ادبیاتشناسی و فولکلورشناسی کشورهای فارسیزبان و قوم های دیگر ایرانی به مانند کُردها، پشتون ها، بلوچ ها، استین ها همانا آن است که پژوهندگان باید از میان مردم متنهای گفتاری شاهنامه را گرد آورند، با گویش مردمی نشر نمایند و بعدا مورد بررسی علمی قرار بدهند.
این کار در هر سه کشور فارسیزبان (ایران، تاجیکستان، افغانستان) و قوم های دیگر ایرانیتبار، که بیرون از این کشورها زندگی میکنند باید به طور جداگانه صورت بگیرد و بعد از آن که مواد دسترس گردید به طور مقایسه و تیپولوژی تحلیل نمودن آن آسان خواهد شد.
تا به امروز در کشورهای فارسیزبان (ایران، تاجیکستان و افغانستان) راجع به شخصیت فردوسی و «شاهنامه» در گفتار مردم چه کارهایی شده؟ در کشور ایران مواد فراوانی به تلاش زنده یاد استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی در سه جلد گفتههای مردم گردآوری و نشر گردیده است. [انجوی ۱۳۶۹ه، ۱۳۶۹ب، ۱۳۶۹و]
اگر چه شاهنامه در میان مردم افغانستان شهرت زیاد دارد، از پرسش های ما معلوم شد که بعضی از متن های گفتاری شاهنامه در برخی از کتاب ها و نشریههای افغانستان نشر شده است [رستم داستان ۱۳۵۸؛ رستم و زال ۱۳۶۷؛ رستم و زال ۱۳۶۷]
در میان تاجیکان آسیای میانه، تا نیمه اول سده بیست، شاهنامه یکی از مشهورترین کتاب هایی بود که در شبنشینی ها خوانده و نقل کرده میشد. حتی محفل های شاهنامهخوانی وجود داشت. اما پژوهندگان تاجیک نیز به گردآوری آن کمتر دست زدهاند [نک: رحمانی ۱۹۹۴؛ قصّهها ۱۹۹۴؛ قصّهها ۱۹۹۶؛ رحمانی ۱۹۹۸]
"در خانوادههای تاجیک و در محفل های خصوصی در کنار کتاب های دیگر به شاهنامه رو میآوردند. اما این حالت برابر دگرگونی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، که پس از انقلاب اکتبر روسیه به وجود آمد، تغییر یافت. این انقلاب به کشورهای دیگر آسیای میانه، از جمله امارت بخارا، نیز رسید و در نتیجه کشور شوروی به وجود آمد. بازسازی ها و مبارزههای ضد دینی شوروی در سالهای ۲۰ و ۳۰، از بین بردن اهل فرهنگ و بعدا واقعههای جنگ جهان دوم باعث آن گردید، که مردم بعضی از سنت های خود را تا حدی فراموش کنند، یا به آن کمتر توجه دهند"
در سده ۱۹ و اولهای سده ۲۰ در بین مردم تاجیک شاهنامه شهرت زیاد داشت. شخصا مخصوصی [افراد مشخصی] بودند، که در شهرهای بخارا، سمرقند، خجند، کولاب، استروشن، حصار و مناطق دیگر شاهنامهخوانی و شاهنامه گویی میکردند.
حتی در خانوادهها و در محفل های خصوصی در کنار کتاب های دیگر به شاهنامه رو میآوردند. اما این حالت برابر دگرگونی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، که پس از انقلاب اکتبر روسیه به وجود آمد، تغییر یافت.
این انقلاب به کشورهای دیگر آسیای میانه، از جمله امارت بخارا، نیز رسید و در نتیجه کشور شوروی به وجود آمد. بازسازی ها و مبارزههای ضد دینی شوروی در سالهای ۲۰ و ۳۰، از بین بردن اهل فرهنگ و بعدا واقعههای جنگ جهانی دوم باعث آن گردید، که مردم بعضی از سنت های خود را تا حدی فراموش کنند، یا به آن کمتر توجه دهند.
همچنین از الفبای نیاگان عربیاساس (الفبای فارسی)، که شاهنامه نیز به آن تألیف گردیده است، از بین بردن کتاب های زیاد با این الفبا تألیف شده در سال های سی سده بیست نیز، به شاهنامه خوانی و شاهنامه دانی تأثیر منفی رسانید.
در میان تاجیکان آسیای میانهشاهنامهخوانی و نقل داستانهای شاهنامه خیلی زیاد بود. حتی این را در میان قوم و ملت های دیگر، که در این منطقه زندگی میکنند و به آنها تأثیر فرهنگ فارسی تاجیکی زیاد است، میتوان مشاهده کرد.
از سالهای ۳۰ سده ۲۰ در کشور تاجیکستان به گردآوری فرهنگ مردم تاجیک توجه شد. اما پژوهندگان آن آثاری را، که مولف آنها ادیبی به مانند فردوسی است، از میان مردم گرد نمیآوردند، یا خیلی کم گرد میآوردند. چون که گردآورندهها میدانستند، که داستانهای شاهنامه در میان مردم مشهور است، ولی به آن همچون آثار نوشتاری مینگریستند.
شاهنامه گفتاری مردم را ثبت و ضبط نمیکردند. از این رو آن موادی، که پژوهندگان تاجیک در موردهای مناسب، در کنار آثار فرهنگ مردم، درباره فردوسی و قهرمان های شاهنامه گردآوردهاند، خیلی کم است.
در سال ۱۹۹۴ در تاجیکستان جشن هزاره بزرگداشت شاهنامه برگزار شد. به این مناسبت پژوهندگان بهرام شیرمحمدیان و داداجان عابدزاده بایگانی شعبه فولکلور پژوهشگاه زبان و ادبیات تاجیک به نام رودکی آکادمی علم های جمهوری تاجیکستان را از اوّل تا آخر ورق زدند. معلوم شد که مواد درباره فردوسی و شاهنامه خیلی کم گردآوری شده است. آنها آن مواد به دست رسیده را در حجم ۵۶ صفحه به الفبای سیریلیک به نشر رسانیدند. [نگر: قصّهها ۱۹۹۴]
پس از دو سال، در سال ۱۹۹۶ همان مجموعه را اندکی تکمیل دادند و بر آن اشعار شعرا، گفتههای دانشمندان را در باره فردوسی علاوه نموده زیر عنوان «قصّهها پیرامون فردوسی و شاهنامه»» به الفبای فارسی به نشر رسانیدند.
این مجموعه همگی ۳۴ متن را در بر میگیرد، که در آن هم در باره شخصیت فردوسی، هم برخی از نمونههای داستان های «شاهنامه» در گفتار مردم، هم بعضی روایتهایی، که راجع به مکان و شخصیت هایی، که از کدام جهتی با شاهنامه ارتباط دارند، آورده شده است.
متن اصلی این مواد از صفحه ۱۳ تا ۶۳ است، که حدودن ۵۰ صفحه را در بر میگیرد، ولی در این مجموعه در باره سیاووش، که در میان تاجیکان مشهور است چیزی نیست. [قصّهها ۱۹۹۶]
"زمانی، که جوره کمال متنی را از “شاهنامه” حکایت میکرد، از جایش نیمخیز میشد؛ با صدای بلند سخن میگفت؛ در موردهای ضروری به طور خود به صدای رستم، سهراب، اسفندیار، سیاوش، برز و و دیگران تقلید مینمود. خصوصا هنگام روایت “رستم و سهراب” در آخر داستان برابر رستم، بر سوگ فرزند دلبندش، گریه میکرد."
روایت هایی را که راجع به قهرمانان شاهنامه ثبت کردیم از جهت شکل خیلی کوتاه اند. این متن ها درباره فردوسی، این یا آن رفتار قهرمان شاهنامه، لحظههای شاهنامهخوانی اطلاع میدهند. مثلا «رستم داستان و اسکندر»، «روحانیت رستم و حضرت علی»، «کاسه رستم»، «پیاله رستم و آخور اسپ رستم»، «قمچین رستم»، «ارک بخارا را سیاوش ساختهاست»، «سیاوش ولی»، «شاهنامهخوانی» و مانند این. اگر هر کدام آنها را از نگاه متنشناسی علم فولکلورشناسی از نظر گذرانیم ویژگی های خاصی را میبینیم، که این ویژگی ها همانا مهر مردم را نسبت قهرمان دوستداشته خود از «شاهنامه» جلوهگر میسازند.
بیشتر متن های ثبت کرده ما از دیهه پسورخی ناحیه بایسون کیشور ازبکستان است، که همه مردمانش تاجیک هستند. در دیهه پسورخی حکایت داستان های شاهنامه بیزوال حکیم فردوسی به حکم سنت درآمده بود. در پنجاه سال اول سده ۲۰ پیرمردانی بودند، که نه تنها داستانه ای «شاهنام» را بیان میکردند، بلکه پارههای آن را حفظ میدانستند.
از این ده شخصانی به مانند ملّا قاسم (۱۸۸۲-۱۹۶۶)، ملّا شریف (۱۸۸۸-۱۹۷۲)، جوره کمال (۱۹۲۱-۱۹۹۷)، قهّار رحمان (۱۹۳۱-۲۰۰۵)، رحیم شریف (متولد ۱۹۲۵)، خلیل قاسم (متولد ۱۹۲۹)، عطا جبّار (متولد ۱۹۳۰)، حامد شریف (متولد ۱۹۳۶)، واحد شریف (متولد ۱۹۴۱)، روشن کمال (متولد ۱۹۵۶) تا سالهای نزدیک داستانهای شاهنامه را نقل میکردند و به این وسیله عشق و علاقه مردم را به آن بیدار مینمودند.
از ملّا قاسم چیزی ثبت نشده است. پسر ایشان خلیل قاسم بعضی داستانهای «شاهنامه» را در یاد دارد. از ملّا شریف سال ۱۹۶۶ پژوهندگان چند متنی ضبط کردهاند، که همگی حدودا ۳۵-۴۰ دقیقه است. ما در طول ۳۰ سال در فرصت های مناسب از جوره کمال، قهار رحمان، رحیم شریف، خلیل قاسم، عطا جبار، حامد شریف، واحد شریف، روشن کمال در کنار متنهای گوناگون فولکلوری، گفتههای آنان را در باره فردوسی، شاهنامهخوانی، نمونههایی از داستان های شاهنامه را توسط ضبط صوت و دوربین ویدیو ضبط کردهایم.
همه این اشخاص داستان «سیاوش» را میدانستند و یا میدانند. اما حالا نقل کردن داستان های «شاهنامه» تقریبا در حالت از بین رفتن است. مثلا، تا سال های نزدیک قهار رحمان (۱۹۳۱-۲۰۰۵) در مسجد ده پسورخی بیشتر داستانهای شاهنامه را حکایت میکرد.
پس از درگذشت ایشان دیگر نقل کردن داستان های شاهنامه به نظر نمیرسد. فقط در آن حالی، که اگر از دانندگان داستانهای «شاهنامه»، پژوهندهای در این مورد چیزی بپرسد، آن گاه راوی بعضی متنهای در یاد داشتهاش را به طور کوتاه بیان میکند.
طرز گفتار داستانهای «شاهنامه» بسیار دلنشین بود. بنده در خردسالیم بیان ملّا شریف را دیدهام، که ایشان بیشتر با آواز نرم و گوارا و حرکت دستان با مهارت بلند نقل میکرد. هنگام نقل ایشان همه آرام مینشستند. با دقّت گوش میکردند. راوی گاهی توصیفها، مبالغهها، اغراقهای را به کار میبرد، که شنوندگانش می خندیدند و باز آرام میشدند و گوش میکردند.
زمانی، که جوره کمال متنی را از “شاهنامه” حکایت میکرد، از جایش نیمخیز میشد؛ با صدای بلند سخن میگفت؛ در موردهای ضروری به طور خود به صدای رستم، سهراب، اسفندیار، سیاوش، برز و و دیگران تقلید مینمود. خصوصا هنگام روایت “رستم و سهراب” در آخر داستان برابر رستم، بر سوگ فرزند دلبندش، گریه میکرد.
اگر هنگام نقل افسانهها قهرمان رقیبش را بر زمین زند جوره کمال “یا رستم داستان!” و یا “یا علیمدد!” گویان، ندا درمی کشید و حالت به زمین چپّه کردن حریف را با اشارت دستانش به شنوندگان نشان میداد. حتی به آواز اسب تقلید میکرد و “شیهه” میکشید. هنگام بیان متن فریاد، ندا، خطاب، داد و بیداد، “قاه-قاه” خنده زدن، به حالت گریه درآمدن و امثال این یکی از خصوصیتهای خاص جوره کمال بود، که همان راویان کسبی سنّتی پیشین را به یاد میآورد.
او برای جلب توجّه شنونده و یا باز هم نشانرس نمودن نقل خود، گاهی آهنگ گفتارش را تغییر میداد، چند ثانیه ای به شنوندهای نگرسته ساکت میماند و بعداً دفعتاً: “هه!”، “آره!” گویان نقلش را ادامهمیداد. صد افسوس، که همه روایتهای این پیرمرد ذکی را سر وقت ثبت و ضبط کرده نتوانستیم.
همین سنّت شاهنامهخوانی و نقل داستانهای آن را فرزندان ملّا شریف-رحیم شریف (متولّد ۱۹۲۵)، حامد شریف (متولّد ۱۹۳۶) واحد شریف (متولّد ۱۹۴۱) و نوه ایشان قهّار رحمان (۱۹۳۱-۲۰۰۵) ادامهمیدادند.
ماه اوت سال ۲۰۰۲ اینجانب با مردمشناس امریکایی، پرفسور ویلیام بیمهن به مدّت کوتاه (۱۰ روز) به منطقه بایسون، بخارا و سمرقند سفر کردیم. وقتی که او در بایسون شبی در صحبت این شخصان بود، خیلی در حیرت ماند و برای من به هیجان تأکید کرد، که هر چه آنها میدانند باید ثبت و ضبط شود و اگر امکان باشد نشر گردد. شخصاً ویلیام بیمهن نیز چندین ساعت از گفتار آنان را در باره شاهنامهخوانی ضبط نمود.
یکی از آن متنهایی، که بنده از جوره کمال، قهّار رحمان، واحد شریف ضبط نمودم در باره سیاوش است.
به همین طریق از متنهای در دست ما بوده، که در ضبط صوت و در تصویر ویدیو است، در آینده میتوان به بسیار مسئلههای هنری و اجرایی علم فلکلورشناسی نیز جواب پیدا کرد. از این رو چند نکته را طبق مشاهدهها، از روی تصویر ویدیو، به توجّه اهل نظر میرسانیم:
۱. در ضبط صوت و در تصویر ویدیو گوینده و شنونده، تا حدی هنر نقالی را به یاد میآورد. هنگام نقل همه حرکات گوینده جهتهای اتنوپتیکی (مهارت اجرای) متن را کاملتر مینماید و تأثیر آن به شنونده چگونه است، میتوان مشاهده کرد. همین شنیدن و دیدن به عالم معنوی بیننده تأثیر میرساند.
۲.طبق مشاهده معلوم است، که شنوندگان گویا در اجرای این تئاتر نقّالی اشتراک دارند. آنها گاها سؤال میدهند و همچنین زیر تأثیر سخن گوینده قرار میگیرند، که همه این را بیننده در تصویر ویدیو میبیند.
۳. هنر اجرا و تأثیر سخن گوینده را در هر دو راوی بیواسطه در بلند گپ زدن، در موردهای موافق از حرکات و اشارات استفاده بردن، حالتهای روحی قهرمان را با قیافهبازیها افاده نمودن و امثال این مشاهده نمودیم.
۴.در گذشته «شاهنامهخوانی» خیلی رایج بود. میخواندند و شرح میدادند، که پارهای از خوانش «شاهنامه» را با صدای واحد شریف به نوار گرفتیم.
از تصویر ویدیو به نظر میرسد، که شنیدن داستان سیاوش در خوانش واحد شریف برای شنوندگان جالب است. چون که چنین طرز خواندن و شرح دادن در گذشته خیلی معمول بوده است. این طرز شاهنامه خوانی در ۲۰-۲۵ سال آخر قریب تماما از بین رفته است.
۵. هرچند تلویزیون، سینما، ویدیو وارد زندگی مردم گشته است، اما مردم هنوز هم چون عادت گذشتگان به نقلهای جالب گوش میدهند. چون که سنّت شنیدن فرهنگ مردم تا حال در دهات نسبت به شهر استوارتر است. نقل «داستان سیاوش» و با صدا خواندن آن دوام سنّت چندهزارساله است.
همین طور گزارش ما خصوصیت اطلاعی داشته، با این گفتنی هستیم، که در میان تاجیکان، به مانند «داستان سیاوش»، مردم در باره داستانهای دیگر «شاهنامه» هنوز هم اطّلاع دارند، که آنها باید هرچه زودتر گردآوری و نشر شوند، تا که هنگام بررسی «شاهنامه» بیزوال فردوسی مورد استفاده قرار بگیرد.
طبق پرس و جوهای ما حالا دیر نشده است، که به گردآوری مواد باز هم مشغول بشویم، چون که سال تا سال جوانها زیر تأثیر وسایل تکنیکی قرار گرفته به سنّتهای گذشته، به مانند نقّالی، شاهنامهخوانی و یا در محفلها بیان نمودن داستانهای «شاهنامه» چندان توجّه نمیدهند. با وجود این همه حالا هم بزرگسالانی هستند، که متنهایی را از «شاهنامه» در یاد دارند یا که چون عادت به آن با احترام مینگرند، که هرچی زودتر آنها را باید گرد آوریم.
در آخر از پژوهندگان تمنّا میکنم، که به چند نکته مهم شاهنمهشناسی توجّه ظاهر نمایند:
۱.برای باز هم به طور گستردهتر آموختن “شاهنامه” فردوسی، یک کتابنامهای، در سطح جهانی باید مرتّب ساخت، که همه آثار در باره “شاهنامه” تا به امروز نشر شده را (چه در روزنامه، چه مجلّه، چه کتاب) در بر بگیرد.
۲. به سندهای اساطیری و تاریخی «شاهنامه» دقّت مخصوص داده، به جهتهای مردمنگاری آن بیشتر توجّه نمود و در این باره مشغول پژوهش جداگانهای شد، تا حدود گسترش «شاهنامه» در کشورهای گوناگون معیّن شود. البتّه ما میدانیم، که پژوهندگان «شاهنامه» در اثرهایشان پیرامون سنّتهای مردمی اشارههای زیاد کردهاند، امّا خوب میبود، که این مسئله به طور جداگانه بررسی گردد.
۳.تأثیر “شاهنامه” فردوسی به تمدّن فرهنگ کشورهای دیگر مورد آموزش قرار بگیرد. چون که امروزها داستانها و نامهای “شاهنامه” در میان مردمان زیاد عالم پهن شده است، زیر تأثیر آنها اثرهای زیادی به وجود آمده است.
۴.“شاهنامه” بعد از درگذشت فردوسی چه راهی را طی نموده است هم در مأخذها و هم در میان مردم آموخته شود. از این رو یکی از مسئلههای نهایت مهم و همیشه مفید، این گسترش “شاهنامه” در میان مردم است. چون که اثر قبل از همه برای خواندن و به مردم تأثیر رسانیدن ایجاد میشود. پس از میان مردم ثبت و ضبط نمودن گفتههای مردم در باره فردوسی و «شاهنامه» بسیار مهم است.
برای گردآوری گفتههای مردم از آسیای مرکزی، افغانستان و ایران زودتر باید مشغول شد. هر قدر ما از میان مردم مدارک زیادی را گرد آوریم، همان قدر شکوه شاهنامه را بیشتر درک میکنیم و برای بررسی جهتهای تازه به تازه آن سندهای نو به دست میآریم. اگر در طی چند سال آینده، طبق طرح مخصوصی برای گرد آوردن اطّلاعات در بین مردم آسیای مرکزی و افغانستان، که راجع به «شاهنامه» موجود است، تلاش نکنیم بعدا دیر میشود.
چون که سال تا سال نسل جوان نظر به شنیدن، رو به دیدن (واسطههای تکنیک) میآرد. بزرگسالانی، که هر چه در ذهن دارند، پس از چند سال طبیعی است، که آن را با خود به دنیای فانی میبرند.
۵. قومهای غیرایرانی، که در دامن این فرهنگ پرورش یافتهاند نیز از «شاهنامه» بهرمند هستند. خوب میبود، که در آینده به این نکته نیز توجه داده شود. از بین آنها نیز مواد فولکلوری تا حد امکان جمع گردد.
خلاصه این است، که پس گردآوری مواد فراوان از میان مردم در آینده میتوان درباره همه داستانهای «شاهنامه» از جمله «داستان سیاوش» اثرهای تازه به تازه علمی تألیف نموده، هزاران راز نهان این حماسه بیزوال مردم ایرانیتبار را آشکار نمود.
کتابنامه:
انجوی ۱۳۶۹ه-انجوی شیرازی. فردوسینامه. مردم و فردوسی. جلد ۱. تهران: انتشارات علم، ۱۳۶۹.
انجوی ۱۳۶۹ب-انجوی شیرازی. فردوسینامه. مردم و شاهنامه. جلد ۲. تهران: انتشارات علم، ۱۳۶۹.
انجوی ۱۳۶۹و-انجوی شیرازی. فردوسینامه. مردم و قهرمانهای شاهنامه. جلد ۳. تهران: انتشارات علم، ۱۳۶۹.
بلعمی ۱۹۹۲-بلعمی ابوعلی. تاریخ طبری. ج.۱. دوشنبه: “عرفان”، ۱۹۹۲.
بهار ۱۳۷۴-بهار مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: گاه، ۱۳۷۵.
غفورف ۱۹۸۳-غفورف ب. تاجیکان: تاریخ قدیمترین، قدیم و عصرهای میانه. کتاب یکم. دوشنبه: عرفان، ۱۹۸۳. (به الفبای تاجیکی).
یاحقّی ۱۳۸۶-یاحقّی محمّدجعفر. فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶.
قصّهها ۱۹۹۴-قصّهها از روزگار فردوسی. دوشنبه: ادیب، ۱۹۹۴. (به الفبای تاجیکی).
قصّهها ۱۹۹۶-قصّهها پیرامون فردوسی و قهرمانهای “شاهنامه”. (تهیه ب. شیرمحمّدیان و د. عابدزاده). دوشنبه: پیوند، ۱۹۹۶. (به الفبای تاجیکی).
ندوشن ۱۳۵۰-ندوشن، محمّد علیاسلامی. زندگی و مرگ پهلوانان “در شاهنامه”. تهران: توس، ۱۳۵۰.
نرشخی ۱۹۷۹-نرشخی ابوبکر. تاریخ بخارا. دوشنبه: دانش، ۱۹۷۹. (به الفبای تاجیکی).
رحمانی ۱۹۹۴-رحمانی ر. ارک بخارا را سیاووش ساخته است // مجله: مردمگیاه، دوشنبه، ۱۹۹۴. (به الفبای تاجیکی).
رحمانی ۱۹۹۸-رحمانی ر. شاهنامه در فلکلور تاجیکان // Proceedings sekond international studies confrence “From Avesta to Shahnameh”. The university of Sydney، nsw، Australia. Fedruary ۶ to ۱۶، ۱۹۹۸.
رحمانی ۲۰۰۷-رحمانی ر. «داستان برزو» در گفتار جوره کمال. دوشنبه، ۲۰۰۷. (به الفبای تاجیکی).
رستم داستان ۱۳۵۸-رستم داستان. تهیه احمدلی کوهزاد // مجله: فرهنگ خلق. کابل، ۱۳۵۸، ش۱-۲.
رستم و زال ۱۳۶۷-رستم و زال. تهیه محمّدعظیم سیستانی // مردمشناسی سیستان. کابل، ۱۳۶۷.
سیمرغ سپید ۱۳۵۸-سیمرغ سپید. تهیه احمدلی کوهزاد // مجلّه: فرهنگ خلق. کابل، ۱۳۵۸، ش۱-۲.
فردوسی ۱۹۸۸-فردوسی ابوالقاسم. شاهنامه. عبارت از ۹ جلد. جلد ۳. دوشنبه: ادیب، ۱۹۸۸. (به الفبای تاجیکی).
Boys ۱۹۸۸-Boys M. Zoroastriysi. Veri iobichai / perevod s ahngliskogo. M.Steblin-Kamenskogo. Moscow، ۱۹۸۸.
Braginskiy ۱۹۵۶-Braginskiy I. S. Iz istorii tadzhikskoy narodnoy poezii. Moscow، ۱۹۵۶.
Rak ۱۹۹۸-Rak N.V.Zoroastriyskaya mifologiya. mifi drevnogo I rannesrednevekovogo Irana. Sankt-Peterburg-Moscow، ۱۹۹۸.
.