۱۳۸۹-۱۲-۲۳

محمد - ویکی‌پدیا

محمد - ویکی‌پدیا



برای دیگر کاربردها محمد (ابهام‌زدایی) را ببینید.
محمّد

خوشنویسی واژهٔ «محمّد» در مسجد ادیرنه، ترکیه
زادروز۵۷۰
مکه
درگذشت۲۸ صفر، ۸ ژوئن ۶۳۲
مدینه
آرامگاهمسجدالنّبی
محل زندگیشبه جزیره عربستان
لقبالأمین، رسول‌الله، مصطفی، خاتم‌الأنبیاء
مذهبمسلمان
همسرهمسران محمد
فرزندانفرزندان محمد
والدینپدر: عبدالله، مادر: آمنه
خویشاوندانعبدالمطلب، ابوطالب، اهل بیت
محمد بن عبداللّه[پانویس ۱] (زادهٔ ۵۷۰ در مکه – درگذشتهٔ ۶۳۲ میلادی در مدینه) بنیان‌گذار و پیامبر اسلام و به اعتقاد مسلمانان، آخرین پیامبر در سلسلهٔ پیامبران الهی و تحویل‌دهندهٔ کتاب آسمانی قرآن و بازگردانندهٔ آیین اصلی و تحریف‌نشدهٔ یکتاپرستی است. او همچنین به عنوان یک سیاست‌مدار، رئیس دولت، بازرگان، فیلسوف، خطیب، قانون‌گذار، اصلاح‌گر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی مذاهب دیگر مأمور تعلیم فرمان‌های الهی به شمار می‌رود.[۱] زندگی، اقدامات و اندیشه‌های محمد که همچون سایر شخصیت‌های پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی وی مشخص نیست، طی قرن‌ها بین موافقان و مخالفانش مورد مناقشه بوده‌است.[۲] او در سال ۵۷۰ میلادی، در مکهدر شبه جزیره عربستان به دنیا آمد. در دوران جوانی به بازرگانی مشغول بود، و نخستین بار در ۲۵ سالگی ازدواج کرد. ناخشنود از روش زندگی مردم مکه، محمد هرازگاهی، مدتی را در غار حرا در یکی از کوه‌های اطراف آن دیار به تفکر و عبادت می‌پرداخت. به باور مسلمانان، محمد در همین مکان و در حدود ۴۰ سالگی از طرف خدا به پیامبری برگزیده شد و وحی بر او فروفرستاده شد. در نظر آنان، دعوت محمد همانند دعوت دیگر پیامبرانِ کیش یکتاپرستی مبنی بر این بود که خداوند (الله) یکتاست و تسلیم شدن برابر خدا راه رسیدن به اوست. در ابتدا، تعداد اندکی از او پیروی کردند که با مخالفت برخی قبیله‌های مکه روبه‌رو شد و با آنان با خشونت رفتار می‌شد. محمد برای رهایی از این آزار و اذیت‌ها به همراه پیروانش، در سالی که بعدها مبدأ تقویم هجری شمسی و قمری شد، به شهر یثرب (که بعدها مدینةالنبی نامیده شد)، هجرت کرد. او در مدینه توانست قبایل در حال جنگ را متحد کند و پس از هشت سال جنگ با مکه، به همراه پیروانش که تا آن زمان بیش از ده هزار نفر بودند، مکه را بدون خونریزی فتح کند. محمد ده سال پس از هجرت، و چند ماه پس از بازگشت ازحجةالوداع، بیمار شد و درگذشت. در آن هنگام بیشتر مردم شبه جزیره عربستان به اسلام گرویده بودند. آیات یا نشانه‌های خداوند که به باور مسلمانان، به صورت وحی به محمد رسیده و تا هنگام درگذشتش توسط او اعلام می‌شد، قرآن را تشکیل میدهد و آنان تا به امروز این کتاب را به عنوان «کلام خدا» گرامی داشته‌اند. به جز قرآن، زندگی محمد (سیره) و روایات گردآوری‌شده از او (سنت) نیز برای مسلمانان اهمیت دارد.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

[ویرایش]منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی محمد


قرآن قرن نهم میلادی، میراث اصلی محمد. قرآن گرچه اشارات اندکی به زندگی محمد دارد، اما نزد پژوهشوران، نخستین و بهترین منبع برای شناخت محمد و ابعاد زندگی او محسوب می‌شود.[۳]
درباره زندگانی محمد، گزارش‌های فراوان و روشنی در متون تاریخی آمده‌است، ولی مانند هر شخصیت تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی او مشخص نیست. از این‌روی که محمد از تأثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ است، زندگانی، اعمال و افکار او طی قرن‌ها بین موافقان و مخالفانش محل اختلاف و منازعه بوده‌است و این سبب شده تا نگاشتن یک زندگی‌نامهٔ مشخص از او دشوار باشد.[۲] قابل‌اطمینان‌ترین منبع برای بازسازی زندگی محمد، قرآن است.[۳]قرآن اشاراتی اندک[۴] و غیر منسجم[۵] درباره زندگی محمد دارد، اما در مواجهه با رخدادهای تاریخی متغیر روزگار محمد، تصویری باثبات و صریح از او به دست داده و دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمد است.[۳] قرآنی که هم‌اکنون در دسترس است، عموماً در محافل آکادمیک به عنوان همان کلام خارج‌شده از زبان محمد، در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا تلاش‌ها برای یافتن آنچه متن دست‌نخورده و اولیهٔ قرآن، متنی که تفاوتی پراهمیت نسبت به متن امروزی قرآن داشته‌باشد، ناموفق بوده‌است.[۶] برای دوباره‌سازی تاریخی رویدادهای زندگی محمد، در درجهٔ دوم، آثار تاریخی مورخان در قرن سوم و چهارم هجری در دنیای اسلام می‌باشد[۷] که شامل زندگی‌نامه‌های سنتی نوشته‌شده توسط مسلمانان و گفتارهای منسوب به اوست (سیره و حدیث).[۸] قدیمی‌ترین زندگی‌نامه از محمد، نوشتهٔ ابن اسحاق با عنوان «زندگی رسول خدا» (نوشته‌شده در ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال پس از درگذشت محمد) است که متن اصلی آن از بین رفته‌است،[۵] ولی بخش‌هایی از آن در آثار نوشته‌شده توسط تاریخ‌نگاران بعدی، ابن هشام و طبری به جای مانده‌است.[۴][۹] بسیاری اگرچه نه همهٔ محققین درستی و صحت این زندگی‌نامه‌های قدیمی را پذیرفته‌اند، با این وجود میزان صحت آن‌ها قابل تعیین نیست.[۴] در درجهٔ آخر اهمیت مجموعهٔ احادیث (شامل گزارش‌هایی از گفتارها و رفتارهای محمد) هستند که چندین قرن پس از درگذشت محمد نگاشته شده‌است و اکنون در دسترس‌اند[۱۰] که می‌توان به آن‌ها به عنوان آنچه که در حافظهٔ طولانی‌مدت جامعهٔ مسلمانان با انگیزهٔ تقلید و پیروی از محمد باقی مانده‌است، نگریست.[۱۱]محققین به احادیث به عنوان منابع دقیق تاریخی، با احتیاط می‌نگرند.[۱۰] تعداد اندکی از منابع نگاشته‌شده توسط غیرمسلمانان نیز موجود است که به گفتهٔ نیگوسیان وجود تاریخی محمد را تأیید کرده و برای تقویت صحت آنچه توسط مورخان مسلمان نوشته شده‌است، سودمندند.[۴] از مهم‌ترین دشواری‌ها در نوشتن زندگی‌نامه محمد، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون عربستان پیش از اسلام است که امکان مطالعه تطبیقی و بررسی فضایی که اسلام به آن پاسخ می‌داد را سلب می‌کند. هیچ مورخی برای شرح فضای سیاسی رایج و هیچ متن مقدسی برای شرح فضای روحانی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقه‌ای، در پیش از اسلام، موجود نیست. به جای آن مقادیر متنابهی شعر وجود دارد که استفاده و بررسی صحت آن‌ها دشوار است.[۱۲]


نام «محمد» در خوشنویسی خط ثلث، کاری از عزیز افندی، خطاط عثمانی
نام عربی «محمد»[پانویس ۲] به معنای «قابل ستایش» یا «ستوده»، که چهار بار در قرآن تکرار شده‌است،[۱۳] رایج‌ترین نام پیامبر اسلام است. وی همچنین به «الامین» (قابل اعتماد) معروف بود.[۱۴] محمد اسامی بسیار دیگری دارد، از جمله «اسامی مقدس» که به باور مسلمانان خداوند به او بخشیده و در موقعیت‌های متفاوت به آن نام‌ها خوانده شده‌است. از بین این نام‌ها، «احمد» (به معنای مورد ستایش‌ترین) به عنوان نام آسمانی و باطنی پیامبر، بیشتر مورد توجه‌است و باور دانشمندان اسلامی طی قرون متمادی بر این بوده‌است که وقتی عیسی از فرمانروایی فارقلیط(پاراکلتوس) در آینده سخن می‌راند، به احمد اشاره دارد.[۲] همچنین قرآن برای خطاب‌قراردادن پیامبر، از برخی دیگر از اسامی چون: نبی (پیامبر)، رسول (فرستاده)، طاها[پانویس ۳] (تطهیرکننده، پاک و راهنما)، یاسین[پانویس ۴] (مرد کمال)، مصطفی (برگزیده)، عبدالله (بندهٔ عالی خدا)، حبیب‌الله(محبوب خدا)، ذکرالله (یادآور خدا)، امین (مورد اعتماد)، سراج (روشنگر راه راست)، منیر (روشنگر جهان)، هدی (رهنمای حقیقت)، غیاث (یاری‌کننده)، بشیر (هشداردهنده)، نذیر (یادآور)، مذکر(تذکّردهنده)، شهید (گواه) و مبشر (حامل خبر خوش)، بهره می‌جوید. گاهی محمّد، با توجه به موقعیت او در هنگام وحی، با نام‌هایی مورد خطاب قرار گرفته‌است: به طور مثال او در قرآن در آیات ۷۳:۱ و ۷۴:۱، مزمّل و مدثر (به معنی «جامه به‌خود پیچیده») خوانده شده‌است.[۲][۱۵] قرآن در برخی جای‌ها تفاوت قائل‌شدن بین پیامبران را منع می‌کند. همچنین در احزاب ۴۰، محمّد را «خاتم‌النبیین»[پانویس ۵] می‌خواند.[۱۶]

[ویرایش]زندگی

[ویرایش]خاستگاه


موقعيت تقريبی بعضی از شهرهای معروف عربستان در زمان ظهور اسلام (شهرها با رنگ سفيد نشان داده شده‌اند)
اطلاعات بیشتر: عربستان پیش از اسلام و دوران جاهلیت
بنابر منابع اسلامی، اسماعیل (پسر ابراهیم و هاجر) معبد کعبه را ساخت و کعبه پیش از پایه‌گذاری شهر مکه، ساخته شد. مکه به‌تدریج به مرکزی مهم برای کاروان‌های تجاری در عربستان و مرکز فعالیت‌های مذهبی و تجاری غرب حجاز تبدیل شد. علاوه بر معبد کعبه، بیش از ۳۰۰ بت هم وجود داشت و اعراب هر ساله آنان را زیارت می‌کردند و اعمالی چون چرخیدن گرد کعبه (طواف) و بوسیدن آن، قربانی‌کردن، و سنگ زدن به شیطان را انجام می‌دادند.[۱۷] به غیر از خدایان قبیله‌ای، اکثر اعراب اعتقاد به یک خدای مشترک برتر به نام «الله» داشتند؛ اما تشریفات مذهبی برای «الله» انجام نمی‌شد.[۱۸] همچنین در قرآن صحبت از افرادی که «حنیف» بوده‌اند می‌رود. در قرآن حنیف اشاره به کسی دارد که از طریق فطرت خود به دین طبیعی که یکتاپرستی باشد رسیده‌است. ابراهیم به عنوان الگوی اصلی حنفا معرفی می‌شود که با بصیرت شخصی‌اش به یکتاپرستی رسیده‌است؛ چنان‌که آیین حنیف معادل دین ابراهیم تعریف می‌شود. مفسرین قرآن می‌نویسند که پیش از اسلام حنیف به دو دسته افراد اطلاق می‌شد: اعرابی که پیروی آیین ابراهیم بودند و بت‌برستانی که تنها برخی از مراسم دینی مربوط به آیین ابراهیم مانند حج یا ختنه را انجام می‌دادند. صحت تاریخی این گفته بین محققین غربی مورد اختلاف است. برخی اساساً گزارش‌های تاریخی مربوطه را رد کرده و آنها را تعمیم دادن مفاهیم قرآنی به دوران ماقبل از اسلام می‌دانند، اما دیگران صحت تاریخی تمامی یا برخی از آن گزارش‌ها را می‌پذیرند.[۱۹] مدرک دقیقی مبنی بر اینکه آیین حنیف پیش از یهودیت و مسیحیت در بین اعراب وجود داشته در دسترس نیست،[۲۰] اگرچه شواهد رمزآلودی از آن در اشعار قدیمی عرب یافت می‌شود.[۱۹]

[ویرایش]نسب و تولد

اطلاعات بیشتر: شجره‌نامه محمد و عام‌الفیل
شجره نامه محمد از دیدگاه تاریخی معلوم نیست و آنچه موجود است، داستان‌هایی بوده‌است که بعدها به وجود آمده‌است.[۳] پدر (عبدالله) و مادرش (آمنه) از خاندان بنی‌هاشم از قبیله قریش بودند. بنی‌هاشم از خاندان‌های برجسته و بااصل‌ونسب ولی فقیر در شهر مکه بود.[۳][۲۱]تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶۷ تا ۵۷۳ م. است که موردقبول‌ترین سال، ۵۷۱ میلادی است.[۲۲]

[ویرایش]کودکی


یک نقاشی عثمانی از محمد در بدو تولد و مادرش آمنه که در حال نشان دادن وی به پدربزرگش عبدالمطلب و دیگر مکیان می‌باشد.
داستان‌های بسیاری در منابع اولیه در مورد محمد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابل اطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمد در این داستان‌ها بسیار متفاوت با چهره‌ای است که قرآن از محمد ارائه می‌دهد و این داستان‌ها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی نحوه طرز تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.[۳]
پیش از تولد محمد، عبدالله، پدرش، درگذشت.[۲] عبدالله بازرگانی بود که گاه با پدرش عبدالمطلب در امور تجاری همکاری می‌کرد.[۲۳] پس از تولد، عبدالمطلب، پدر بزرگ محمد و بزرگ خاندان قریش، او را طبق عادت مرسوم، به دایه‌ای به نام حلیمه بنی سعد سپرد. او ۲ سال یا به روایتی ۵ سال[۲۴] در قبیله سعد بن بکر، شاخه‌ای از قبیله هوازن، نزد حلیمه بود (برخی از محققین غربی صحت تاریخی سپرده شدن محمد به حلیمه را رد کرده‌اند).[۲۵] زمانی‌که آمنه، مادر محمد، به همراه محمد ۶ ساله و کنیزی به نام ام ایمن برای زیارت قبر شوهر و دیدار از خویشاوندانش راهی یثرب شد، در بازگشت در محلی به نام «ابواء» درگذشت.[۲۶] و به‌ناچار عبدالمطلب ۸۰ ساله، سرپرستی محمد را برعهده گرفت.[۲۷] هر چند محمد تحت سرپرستی عبدالمطلب (شخصی بانفوذ و رهبر مکه) قرار داشت؛ اما دوران یتیمی را با سختی‌های فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمد از معدود موضوعات درباره زندگی محمد است که در قرآن بدان اشاره شده‌است:[۲۸] «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».[پانویس ۶]
در ۸ سالگی محمد، عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عموی محمد (که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکه داشت) سرپرستی محمد را برعهده گرفت.[۲۹][۲۷] محمد در ۱۲ سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در منابع اسلامی مانند سیره ابن اسحاق و طبری نقل شده‌است که در این سفر با بحیرا سرجیوس (یک راهب مسیحی) ملاقات کرد و بشارت نبوتش را از وی شنید.[۳۰] بعدها محمد به شبانی روی آورد. در این شغل او روزهای زیادی را به تنهایی در بیابان قراریط به سر برد.[۳۱]

[ویرایش]محمد در مکه

نوشتار اصلی: محمد در مکه

[ویرایش]پیش از اعلام پیامبری


محمد در واقعه نصب حجرالاسود.مینیاتور دستی ایرانی در کتابجامع‌التواریخ رشیدالدین، حدود ۱۳۰۷ م. این مینیاتور قدیمی‌ترین نقاشی موجود است که چهره محمد را ترسیم کرده است و در حال حاضر در کتابخانه دانشگاه ادینبرو نگه داری می‌شود.[۳۲]

تصویری منتسب به محمددر دوران نوجوانی که در ایران رواج دارد. ریشه این نگاره عکسی است که بین سال‌های ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ از جوانی تونسی گرفته شده‌است.[۳۳]
محمد در دوران نوجوانی در جنگ‌های فجار شرکت کرد؛ اگرچه گزارش‌ها در جزئیات نحوه شرکت او اختلاف نظر دارند.[۳۴] بنابر نقل قولی منسوب به محمد، او بعدها و پس از ظهور اسلام، اعلام کرد که از شرکت در این جنگ‌ها، که در ماه حرام رخ داده بود، پشیمان نیست.[۳۵] سن او در هنگام بروز این جنگ‌ها (که چندین سال طول کشید) ۱۴ تا ۲۸ سال بوده‌است.[۳۴]
تأمین امنیت افراد در عربستان، معمولاً توسط عشیره و قبیله افراد صورت می‌گرفت. لذا با پایان جنگ، مکه برای افراد فاقد خانواده و قبیله، ناامن شد. بنابراین گروهی از جوانان قبایل ده‌گانه مکه درصدد برآمدند تا با ایجاد یک گروه از پاسبان‌های داوطلب، اجازه ندهند حق مظلومان توسط ظالمان پایمال شود. نام این نیروی داوطلب «حلف‌الفصول» بود و محمد از موسسان آن به شمار می‌رفت. محمد بعدها نیز همواره به این موضوع که در جوانی در چنین نیرویی عضویت داشته، افتخار می‌کرد.[۳۶]
محمد، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله می‌کرد و راه‌کارهای عملی جهت حل‌وفصل اختلافات ارائه می‌کرده‌است.[۳۷] از سویی امانت‌داری و وفاداری نیز، از صفات بارز محمد پیش از اسلام بوده‌است. تا جایی که گاه او را «محمد امین» می‌خواندند. محمد که مدت‌ها بود دیگر سرمایه‌ای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایه‌داران مکه، از جمله خدیجه، استخدام شد تا به‌نیابت از آنان به تجارت بپردازد. ارتباط کاری و تجاری محمد ۲۵ ساله و خدیجه که زنی بیوه و صاحب دو فرزند بود، به ازدواج انجامید و محمد از این وصلت صاحب دو پسر (که در کودکی درگذشتند) و چهار دختر شد[۳۸] که بر اساس تمامی گزارش‌ها ازدواج موفقی بود.[۳۹]

[ویرایش]پس از اعلام پیامبری


غار حرا در کوه نور، جایی که مسلمانان باور دارند که محمد اولین وحی را دریافت کرده‌است.
بنابر برخی روایات اسلامی، محمد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در غار حرا به عبادت و تفکر می‌پرداخته است[۴۰] و در یکی از این شب‌ها، جبرئیل بر محمد ظاهر شد و ۳ بار به او گفت: «إقرأ — بخوان!» و سپس این آیات را برایش خواند:[۴۱]
«إقرأ بِاسمِ رَبّك الّذي خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّك الأكرَم، الَّذي عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم يَعلَم.
بخوان به نام پروردگارت که آفرید. که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار کریم است، آنکه با قلم تعلیم داد. به انسان آموخت آنچه را که نمی‌دانست. سوره علق، آیات ۵–۱
»
هرچند اولین سورهٔ وحی‌شده به محمد نامعلوم است و می‌تواند سوره‌های دیگری نیز باشد.[۴۲]
[ویرایش]دعوت علنی و مخالفت‌های قریش
بر اساس روایت اسلامی، خدیجه زن محمد اولین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. کمی بعد علی پسرعموی ده ساله محمد، ابوبکر دوست نزدیک او و پسرخوانده‌اش زید بن حارث نیز به خدیجه پیوستند و نخستین کسانی بودند که به محمد ایمان آوردند.[۴۳]
بنابر سیره ابن اسحاق، محمد تا سه سال دین جدید خود را مخفیانه تبلیغ می‌کرد.[۴۴] بر اساس روایت اسلامی وقتی آیه «و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!»[شعراء ۲۱۴] نازل می‌شود، محمد، خویشاوندانش در بنی‌هاشم و گروهی از بنی المطلب ابن عبد مناف را که ۴۵ نفر می‌شدند، دعوت می‌کند[۴۵] و ایشان را موعظه می‌کند: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان داده‌است شما را به سویش فرابخوانم. چه کسی از شما مرا در این یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و فقط علیکه ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. بدو گوش فرادهید و از او اطاعت کنید.» بعد از این ملاقات برخی از زنان بنی‌هاشم نیز اسلام آوردند.[۴۶]
بر اساس روایت اسلامی وقتی محمد مطمئن شد ابوطالب دربرابر بزرگان قریش از او حمایت می‌کند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس درباره توحید و باور به الله، نبوت و روز رستاخیز با آن‌ها سخن گفت.[۴۵][۴۷] مدتی بعد این آیه نازل می‌شود: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[حجر ۹۴][۴۴] پس از آن محمد شروع به مبارزه با بت‌پرستی می‌کند.[۴۵]
در ابتدای دعوت اکثر اهل مکه محمد را نادیده گرفتند، تعدادی او را مسخره کرده و بعضی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمد ایمان آوردند را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد: برادران جوان و فرزندان بازرگانان بزرگ مکه، افرادی که موقعیت اجتماعی دست‌اولشان را در قبیله‌شان از دست داده بودند و نتوانسته بودند آن را مجدد به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکه، خصوصاً خارجی‌ها.[۴۸][۴۹]
آغاز مخالفت‌ها با محمد، به گفتهٔ ابن سعد و ابن هشام پس از بیان آیاتی که در آن اجداد بت‌پرست اهل مکه و پرستش بت‌ها محکوم شده بودند،[۵۰] و به گفتهٔ دیگران از همان ابتدای تبلیغ عمومی بود.[۱۹] بالارفتن تعداد پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبایل منطقه و حاکمان شهر بشود؛ زیرا ثروتشان به کعبه، کانون زندگی مذهبی مکه وابسته بود و محمد می‌خواست آن را برهم بزند. ردکردن مذهب سنتی مکه مخصوصاً برای قبیله خودش توهین‌آمیز بود؛ زیرا آن‌ها خود محافظین کعبه بودند.[۴۸] تجار قدرتمند مکه به قصد سازش، به محمد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازه ورود به حلقه درونی تجار را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پرسود تثبیت کنند. محمد این پیشنهادها را نپذیرفت.[۴۸]
منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت می‌رساند.[۳] سمیه بنت خباب که به عنوان اولین زن شهید اسلام شهرت دارد، بردهٔ ابوجهل[پانویس ۷] بود. او با نیزه اربابش بدین خاطر که نمی‌خواست از اسلام برگردد کشته شد. بلال حبشی، یک مسلمان برده دیگر، توسط اربابش امیة بن خلف شکنجه می‌شد؛ امیة سنگی سنگین روی سینه بلال می‌گذاشت تا او را مجبور کند دست از اسلام بردارد.[۵۱] به جز فحاشی، محمّد شخصاً از آزار و اذیت جسمانی در امان بود زیرا تحت حمایت خاندان بنی‌هاشم بود.[۵۲]
[ویرایش]هجرت مسلمانان به حبشه

موقعيت جغرافيايی حبشه.
در سال ۶۱۵ میلادی، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند و تحت حمایت نَجاشی، پادشاه مسیحی حبشه، آنجا ساکن شدند.[۳] منابع قدیمی اسلامی مانند طبری و ابن سعد و واقدی (ولی نه ابن هشام)، واقعه‌ای را در این زمان ذکر می‌کنند که در بین مسلمانان به «غرانیق» شناخته شده‌است. بر اساس این روایت، محمد وجود سه خدای مکه — که دختران الله خوانده می‌شدند — را پذیرفت، آن‌ها را ستایش کرد، و شفاعتشان را وارد دانست. اخبار این ماجرا به مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند رسیده و برخی از آنها قصد مراجعت به مکه را کردند. این روایات ذکر می‌کنند که پس از نزول جبرئیل بر محمد، او این آیات را پس گرفت. نوشته‌های علمای اسلامی از قرن چهارم اسلامی به بعد شدیداً صحت تاریخی این روایت را زیر سؤال بردند.[۵۳]
[ویرایش]سال‌های آخر در مکه

کوه‌های طائف و جاده‌ای به سمت شهر طائف
در سال ۶۱۷ میلادی، رهبران مخزوم و بنو عبد-شمس، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنی هاشم (رقیب تجاریشان) را تحت محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار دادند. به گفتهٔ آلفورد ولش در دانشنامه اسلام، احتمال دارد که آن قسمت از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به بخش خودشان در شهر رفته و از تجارت و ازدواج با آن‌ها امتناع شد اغراق شده باشد و قرآن برخلاف سیره‌های پیامبر در مورد این داستان سکوت کرده‌است.[۳] هدف این بود که بنی هاشم را تحت فشار قرار دهند تا دست از محافظت از جان محمّد بردارد. این محاصره سه سال به طول انجامید ولی در نهایت شکست خورد زیرا هدفش را برآورده نمی‌کرد.[۵۴][۵۵]
در سال ۶۱۹ هم خدیجه همسر محمد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند. با درگذشت ابوطالب (که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت)، رهبری این خاندان به ابولهب که دشمن دیرینه محمد بود، سپرده شد. علاوه بر این اگرچه محمد در سال‌های آخر هنوز پیروان اندکی به دست می‌آورد، ولی در کل تلاش‌های او در مکه شکست خورده بودند. محمد برای یافتن یک حامی و دعوت به اسلام به طائف (از شهرهای معروف عربستان در نزدیکی مکه) رفت ولی تلاش او با شکست روبه‌رو شد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت.[۳][۵۴] بنابراین ناچار به بازگشت به مکه شد و با کمک یکی از اهالی مکّه به نام «مطعم ابن عدی» و حمایت قبیله بنی نوفل، امکان ورود مجدد او به زادگاهش در شرایطی امن، فراهم آمد.[۳][۵۴]
[ویرایش]اسراء و معراج
نوشتار اصلی: معراج

معراج محمد سوار بر بُراق، در صفحه‌ای از یک نسخهٔ بوستان سعدی متعلق به سال ۱۵۱۴ میلادی (نقاش: نامعلوم، خوشنویس: سلطان محمد نورالله).
محمد در ۲ یا ۳ سال پیش از هجرت به مدینه،[۵۶] بر اساس منابع اسلامی و به باور اغلب مسلمانان، در یک شب به سفری به نام معراج، از مسجدالاقصی به آسمان رفت. مسلمانان در ۲۷ رجب«لیلةالاسراءوالمعراج» را جشن می‏‎‎‎گیرند. بنا به نظر بیشتر مفسران قرآن، آیات آغازین سوره اسراء به معراج اشاره دارند. روایات و احادیث نیز اطلاعاتی از معراج دراختیار می‎‎‎‎‎‎‏گذارند. معراج به طور گسترده‌ای درادبیات عربی، ادبیات اندونزیایی و کشورهای غرب و شرق آفریقا، مینیاتورهای ایرانی (که به «معراج‌نامه» معروفند) به‏‎‎کار رفته‌است.[۵۷]

[ویرایش]هجرت و زمینه‌های آن

نوشتار اصلی: هجرت محمد

[ویرایش]بیعت عقبه اول و عقبه دوم

در عربستان افراد زیادی به قصد تجارت و یا به جا آوردن حج به مکه سفر می‌کردند. محمد از این موقعیت استفاده کرد و بختش را برای یافتن خانه‌ای جدید برای خود و پیروانش آزمود. پس از چندین مذاکره ناموفق، در صحبت با تعدادی از اهالی یثرب (که بعدها مدینه خوانده شد) امیدی یافت.[۳] جمعیت عرب یثرب بدین جهت که گروهی از یهودیان در آن شهر زندگی می‌کردند، با یکتاپرستی تا حدی آشنا بودند.[۳] گروهی از اهل یثرب که به مکه آمده بودند با محمّد پیمانی بستند که به «پیمان عقبه اول» شهرت یافت.
محمد پس از پیمان اول مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا برای آن‌ها قرآن بخواند و اسلام را بیاموزد.[۵۸] بدین ترتیب در مدینه افرادی، تقریباً از تمامی قبایل، به آیین اسلام گرویدند تا آنجا که در سال بعد ۷۵ مسلمان از مدینه جهت حج و ملاقات محمد به مکه آمدند. آن‌ها او را به صورت مخفیانه و در شب ملاقات کرده و با او پیمانی بستند که به «پیمان دوم عقبه»، یا «پیمان جنگ» شهرت یافت.[۵۹]
در پیمان عقبه دوم محمد پس از دعوت به اسلام، بیعتش با فرستادگان یثرب را مشروط به این کرد که آنان همان‌طور که از زنان و فرزندانشان حمایت کنند، از او نیز پشتیبانی کنند. آنچه محمد به آنان گفت این بود: «خون من خون شماست، حرمت من حرمت شما. از شمایم و شما نیز از من هستید. با هرکه بجنگید می‌جنگم و با آنکه دوستی کنید، در صلح خواهم بود.» به همین دلیل بیعت دوم به «بیعة الحرب» مشهور گردید. در این بیعت هفتاد و سه مرد و دو زن حضور داشتند که دوازده تن از آنان از بزرگان مدینه بودند، نه تن از بزرگان خزرج و سه تن از بزرگان خاندان اوس.[۵۸] پس از پیمان عقبه، محمد پیروانش در مکه را تشویق به مهاجرت به یثرب کرد. مانند واقعه هجرت به حبشه، قریش سعی کرد تا از خروج یاران محمد از مکه جلوگیری کند؛ ولی این تلاشها ناموفق بود و تقریباً تمامی مسلمانان موفق به ترک مکه شدند.[۶۰]

[ویرایش]هجرت به مدینه

هیئتی شامل دوازده تن از بزرگان خاندان‌های مهم مدینه، از محمد دعوت کردند تا به عنوان یک غریبه بی‌طرف، به داوری بین اهالی شهر مدینه بپردازد.[۶۱][۶۲] ساکنان یثرب (اعراب و یهودیان)، تا قبل از سال ۶۲۰ میلادی حدود صد سال درگیر جنگ‌های داخلی بودند[۶۱] و کشت‌وکشتارهای مکرر و عدم توافق در پرداخت خون‌بهای کشته‌شدگان، خصوصاً پس از جنگ بُعاث که تمامی قبایل یثرب در آن شرکت داشتند، این امر را برای ایشان آشکار ساخته بود که مفاهیم قبیله‌ای مانند «قصاص» دیگر قابل اعمال نیست مگر اینکه شخصی صلاحیت‌دار در موارد مورد اختلاف داوری کند.[۶۱] نمایندگان فرستاده شده از مدینه، از طرف خود و اهالی شهر یثرب متعهد شدند تا محمد را در جامعه خویش بپذیرند و از او در مقابل خطرات جانی، مانند خود، محافظت کنند.[۳]
بر اساس روایات اسلامی، قریش از خروج مسلمانان از مکه آگاه شد و برای قتل محمد نقشه‌ای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی، کسانی که مراقبش بودند را گمراه کرد و مخفیانه به همراه ابوبکر از شهر خارج شد.[۶۳] بدینسان در سال ۶۲۲ میلادی (برابر با سال سیزدهم پس از شروع دعوت خود) محمد به مدینه، که یک واحه زراعتی بزرگ بود، هجرت کرد و همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند بهمهاجرین شهرت یافتند و اهالی یثرب که پیامبر و مهاجرین را یاری رسانده بودند، انصار نامیده شدند.[۳] این هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان شد.مدینه تا قبل هجرت محمد «یثرب» نامیده می‌شد و بعد از این هجرت «مدینةالنبی» یا به‌اختصار «مدینه» (برگرفته از مدینةالنبی یاالمدینةالمنورة) خوانده شد.[۶۴]

[ویرایش]محمد در مدینه

نوشتار اصلی: محمد در مدینه
گاهشمار زندگی محمد در مدینه
رویدادهای مهم در دوران زندگی محمد در مدینه
۶۱۸جنگ داخلی مدینه
۶۲۲هجرت
۶۲۲معراج
۶۲۴غزوه بدر: شکست اهل مکه از مسلمانان
۶۲۴شکست بنی‌قینقاع
۶۲۵غزوه احد: شکست مسلمانان از اهل مکه
۶۲۵شکست بنی‌نضیر
۶۲۷غزوه احزاب
۶۲۷شکست بنی‌قریظه
۶۲۸صلح حدیبیه
۶۲۸دسترسی به کعبه
۶۲۸غزوه خیبر
۶۲۹نخستین سفر حج
۶۲۹غزوه مؤته
۶۳۰فتح مکه
۶۳۰غزوه حنین
۶۳۰غزوه طائف
۶۳۱تسلط بر بیشتر شبه‌جزیره عربستان
۶۳۲جنگ با مسیحیان تبوک
۶۳۲حجةالوداع
۶۳۲درگذشت

[ویرایش]بنیان‌نهادن ساختار سیاسی اجتماعی نو

نوشتار اصلی: میثاق مدینه
جهت حل شکایت‌های طولانی مدت قبایل مختلف از هم، یکی از اولین کارهای محمد در مدینه مکتوب‌کردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقت‌نامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را بین هشت قبیله مدینه و مهاجرین مسلمان از مکه برقرار می‌کند که در آن حقوق و وظایف هر شهروند و نوع روابط بین گروه‌های مختلف (شامل گروه مسلمانان و بقیه گروه‌ها خصوصاً یهودیان و بقیه اهل کتاب) مشخص شده بود.[۶۱][۶۲] این میثاق مفهوم ساختار اجتماعی امت را به عنوان اجتماعی واحد از مؤمنین تعریف می‌کند که شامل یهودیان نیز می‌شد؛ اما غیریکتاپرستان مدینه را شامل نمی‌شد.[۶۵][۶۶] میثاق مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی می‌داد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شده بود، امت، ظاهری مذهبی داشت ولی ملاحظات عملی نیز در آن لحاظ شده بود و به صورت عمده‌ای قانون‌های قدیمی قبیله‌ای اعراب را حفظ می‌کرد.[۳] میثاق مدینه قبایل را مسئول رفتار اعضایشان می‌دانست.[۶۵]

[ویرایش]پیکارها با مکه

اطلاعات بیشتر: محمد در مدینه#پیکارها با مکه
متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آن‌ها را مصادره کردند.[۶۷] به دلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آن‌ها نبود که مشغول به کار شوند، آن‌ها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروان‌های اهل مکه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلح بین اهل مکه و مدینه شد.[۶۸] محمد آیات ۳۹–۴۰ سوره حج را ایراد کرد که در آن‌ها اجازه استفاده از نیروی نظامی صادر می‌شود.[۶۹]
بعدها محمد تصمیم به حمله به یکی از کاروان‌های مکه گرفت، سپس اهل مکه سپاهی فراهم آوردند ولی شکست خوردند. (غزوه بدر) یک سال بعد قریش در جنگی مسلمانان را شکست داد و محمد زخمی شد ولی چون قریش خود را به اندازه کافی قوی نمی‌دید، تا مدینه پیشروی نکردند و عقب‌نشینی کردند. (غزوه احد) در آوریل ۶۲۷ م. قریش با ۱۰٬۰۰۰ تن به مدینه حمله کرد؛[۳۸] اما به سبب وجود خندق گرد مدینه، سپاه قریش پس از ۴۰ روز (به روایت دیگر دو هفته)[۳۸] ناامید شد و عقب‌نشینی کرد. (غزوه احزاب)[۷۰] پس از هر جنگ عمده بین مکه و مدینه، محمد یکی از قبایل یهودی مدینه را به شکستن میثاقشان متهم کرد. دو قبیله بنی‌قینقاع و بنی نضیر‎ تبعید و قبیله بنی قریظهحذف شد.[۷۱]

[ویرایش]صلح حدیبیه

نوشتار اصلی: صلح حدیبیه

یک نقاشی که محمد و اصحاب او را در هنگام رفتن به مکه نشان می‌دهد. جبرئیل، میکاییل، اسرافیلو عزرائیل هم در تصویرند.
اگرچه محمد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را می‌دادند را تحویل داده بود (سوره بقره آیات ۱۹۶–۲۱۰)، مسلمانان آن را به خاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند. در ماه شوال ۶۲۸ میلادی، محمد با ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام عمره به سمت مکه رفتند.[۷۲] قریش با شنیدن نزدیک‌شدن مسلمان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آن‌ها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعب‌العبورتری آن‌ها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.[۷۳][۷۴] مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. درنهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد.[۷۴][۷۵] نتیجه قرارداد این بود که مکه، جامعه مسلمانان مدینه را از نظر سیاسی و مذهبی به رسمیت می‌شناخت.[۷۲] مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنی‌ها را کنار بگذارند، محمد سال بعد برای حج به مکه بیاید، اگر کسی از اهل مکه به مدینه رفت به مکه بازگردانده شود ولی نه بالعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمد یا با قریش در پیمان باشند.[۷۶]

[ویرایش]سال‌های پایانی

نوشتار اصلی: محمد پس از فتح مکه

[ویرایش]فتح مکه

نوشتار اصلی: فتح مکه

محمد پس از فتح مکه بلال حبشی، یک برده سیاه آزاد شده، را مأمور کرد که بر بام کعبه اذان بگوید. بلال اولین موذن اسلام است.
صلح حدیبیه تا ۲ سال پایدار بود.[۷۷][۷۸] فسخ شدن صلح حدیبیه از آنجا شروع می‌شود که محمد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخه‌های قبیله بنی‌خزاعه بسته بود.[۷۹] قبیله بنی‌خزاعه روابط دوستانه‌ای با محمد داشت در حالی که دشمنش قبیله بنی‌بکر با مکیان اتحاد داشت.[۷۷][۷۸] خاندانی از بنی‌بکر شبانه به بنی‌خزاعه یورش می‌برند و تعدادی از آن‌ها را می‌کشند.[۷۷][۷۸]اهل مکه متحدانشان (بنی‌بکر) را با فراهم کردن اسلحه کمک کرده بودند، و طبق برخی از منابع تعداد کمی از اهل مکه هم در جنگ شرکت کرده بودند.[۷۷] پس از این واقعه، محمد پیغامی به مکه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص کرده بود و از اهل مکه می‌خواست یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکه خون‌بهای کسانی که از قبیله بنی‌خزاعه کشته شده‌اند را بدهد، یا اتحادشان با بنی‌بکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند.[۸۰]
پاسخ مکه این بود که آن‌ها فقط شرط آخر را می‌پذیرند.[۸۰] اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکه آماده کرد.[۸۱] در سال ۶۳۰ میلادی با نیروی بسیار زیادی که گفته می‌شود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشته کنترل مکه را به دست گرفت.[۸۲] محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهین‌ها به اهل مکه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.[۸۳] اکثر اهل مکه مسلمان شدند و محمد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بت‌های درون کعبه و جز آن، اقدام کرد.[۸۴]

[ویرایش]فتح عربستان

نوشتارهای اصلی: جنگ حنین و جنگ تبوک
چندی پس از فتح مکه، محمد متوجه تهدید نظامی از سوی قبایل هوازن که در حال جمع آوری لشکری بزرگ بودند شد. هوازن دشمنان قدیمی قریش بودند. قبیله ثقیف که در شهر طائف زندگی می‌کردند نیز به دلیل نزول وجه قریش، سیاستی ضد مکه‌ای اتخاذ کرده بودند.[۸۵]محمد هر دو این قبایل را در غزوہ حنین شکست داد.[۳]
در همان سال، محمد به سمت تبوک، در شمال عربستان، لشکرکشی کرد. دلیل این امر شکست قبلی او در جنگ مؤتة و همچنین گزارش‌هایی مبنی بر برخورد دشمنانه با مسلمین بود. اگرچه درگیری ای در تبوک رخ نداد، ولی برخی از شیخ‌های قبایل آن ناحیه خود را تابع او کردند. یک سال پس از جنگ تبوک، قبیله ثقیف نمایندگانی به مدینه فرستادند تا خود را تسلیم محمد کرده و اسلام را بپذیرند. خیلی از بادیه نشینان نیز جهت امن بودن از حملات محمد و همچنین بهره بردن از غنایم جنگی به اسلام گرویدند. البته بادیه نشینان آدابی مغایر با آداب اسلام داشتند و می‌خواستند که استقلال، کد اخلاقی و سنن اجدادی خود را حفظ کنند. بنابراین محمّد فقط از آن‌ها طلب پیمان نظامی و سیاسی کرد که بر اساس آن بادیه نشینان حاکمیت مدینه را پذیرفته، به مسلمانان یا متحدان آن‌ها حمله نمی‌کنند، و زکات، مالیات اسلامی، را پرداخت می‌کنند.[۸۶]

[ویرایش]حجةالوداع

نوشتارهای اصلی: حجةالوداع و غدیر خم

محمد در حجةالوداع اضافه کردن ماه‌های اضافی را ممنوع مي کند (نتيجه اينکه هر سال دقيقاً ۱۲ ماه خواهد داشت)، نگاره‌ای از یک نسخه رونوشت عثمانی از کتاب «آثار الباقیه» (نگارنده: ابوریحان بیرونی) متعلق به قرن ۱۷ میلادی.
در پایان سال دهم پس از هجرت، محمّد آخرین حج و اولین حج کامل را انجام داد[۸۷] و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش توضیح داد.[۳] طی این واقعه (حجةالوداع و تعلیم اعمال حج) رخ داد،[۳]
تفاسیر شیعه قرآن مائده ۳ را به انتصاب علی (به عنوان جانشین محمّد) در غدیر خم — که چند روز بعد هنگام بازگشت به مدینه از مکّه رخ داد — نسبت می‌دهند.[۸۸] در صورتی که اهل سنت معتقدند که عده‌ای از تقسیم غنایم در غزوه تبوک که توسط علی انجام شده ناراضی بودند و محمد در پاسخ به آنها از جمله «هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست» استفاده کرده — در زبان عربی لغت مولا به معنی دوست نیز می‌باشد — تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.[۸۹]

[ویرایش]درگذشت


مسجد النبی، شهر مدینه. آرامگاه محمد در آن واقع شده‌است. (نقاشی متعلق به قرن نوزدهم م.)
محمد چند ماه پس از حجةالوداع مریض شد و چند روزی از سردرد و ضعف رنج برد.[۹۰] در روز دوشنبه‌ای که محمد سخت بیمار بود (که در همان روز هم درگذشت) و نمی‌توانست از خانه بیرون رود، ابوبکر با مسلمانان نماز خواند.[۹۱] محمد سرانجام در روز دوشنبه ۲۸ صفر[۹۲] برابر با ۸ ژوئن ۶۳۲، در ۶۳ سالگی درگذشت.[۹۰][۳۸] پس از درگذشت محمد ابوبکر وارد مسجد شد و ابتدا آیه‌ای از قرآن را با این مضمون خواند:«محمد نیست مگر فرستاده‌ای که پیش از او فرستادگان آمده و رفتند؛ پس آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود به سوی گذشتگانتان بازخواهید گشت؟ و هر کس بازگردد به خدا آسیبی نمی‌زند و خدا سپاس‌گزاران را پاداش می‌دهد.»[آل‌عمران ۱۴۴]سپس گفت: «ای مردم، هر کس محمد را می‌پرستید، پس همانا محمد مرده‌است و هر کس خدای محمّد را می‌پرستید، بداند که او زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد.»[۹۰][۹۳] او را در منزل عایشه دفن کردند. مسجدی که بعدها به محل دفنش افزوده شد، به زیارتگاه مسلمانان تبدیل شد.[۹۴]

[ویرایش]پسایند

اطلاعات بیشتر: جانشینی محمد

گستره قلمروی اسلامی در زمان محمد (۶۲۲–۶۳۲) در زمان خلفای راشدین (۶۳۲–۶۶۱) در زمان بنی‌امیه (۶۶۱–۷۵۰)
محمد قبایل مختلف عرب را با ایجاد امت اسلامی در سال‌های آخر عمرش متحد ساخت. با درگذشت او، اختلافات راجع به جانشینی او در گرفت. عمر بن خطاب، یکی از صحابه مهم محمد، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد.[۹۵]برخی از صحابه همچون علی و سلمان و ابوذر برای مدتی از بیعت با ابوبکر امتناع کردند.
فوری‌ترین کار ابوبکر رسیدگی به شورش‌های قبایل عرب در جنگ‌هایی که مورخین مسلمان بعدی نام «جنگ‌های ارتداد»[پانویس ۸] بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشگرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.[۹۶] پس از ابوبکر، به ترتیب عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب به خلافت رسیدند که به خلفای راشدین مشهورند. پس از آنان حکومت به بنی امیه و سپس به بنی عباس رسید. عبدالرحمان سوم و جانشینانش درآندلس، فاطمیان، حفصیان و مرینیان نیز خود را جانشین محمد می‌دانستند. سلاطین عثمانی هیچ‌گاه رسماً خلیفه نبودند. تنها عبدالمجید دوم از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۴ خود را خلیفه تمامی مسلمانان خواند.[۹۷]

[ویرایش]میراث

[ویرایش]اصلاحات

به گفتهٔ مورخ ویلیام مونتگمری وات، برای محمد مذهب موضوعی شخصی و انفرادی نبود بلکه «پاسخ کلی شخصیت او به وضعیتی بود که او خود را در آن می‌یافت. او نه تنها به جنبه‌های مذهبی و نظری شرایط موجود، بلکه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، و فشارهای سیاسی که بر مکه در زمان او حاکم بود، پاسخ می‌داد.»[۹۸] به گفتهٔ برنارد لوئیس، دو روایت سیاسی مهم در اسلام موجود است: در اولی به محمد به عنوان زمامدار در مدینه نگاه شده و در دیگری به او به عنوان یک شورشگر در مکه. لوئیس اسلام را نوعی انقلاب می‌داند که جوامعی که به آن‌ها وارد شد را تا حد زیادی تغییر داد.[۹۹]
مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام جامعه عرب موجود را در حوزه‌هایی هم‌چون امنیت اجتماعی، ساختار خانواده، برده‌داری، حقوق زنان، کودکان و اقلیت‌های قومی بهبود بخشید.[۹۹][۱۰۰] به گفتهٔ لوئیس، «اسلام از همان ابتدا اختلافات طبقاتی و مزیت‌های طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغل‌های مختلف برای افراد مستعد باز بود.»[۹۹]

[ویرایش]سنت

سنت حاوی اعمال و گفته‌هایی است که به محمد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسان‌ها و خدا را شامل می‌شود. مسلمانان به محمد به عنوان الگو می‌نگرند[پانویس ۹] و سنت او تأثیر زیادی در فرهنگ اسلامی گذاشته‌است.[وپ:اولیه] بسیاری از آداب مذهبی مانند نماز روزانه، روزه، حج سالیانه در سنت یافت می‌شود ولی در ظاهر قرآن یافت نمی‌شوند.[۲]

[ویرایش]همسران و فرزندان

زندگی محمد معمولاً به دو دوره تقسیم می‌شود: قبل از هجرت در مکه، و پس از هجرت. گفته می‌شود محمد سیزده زن یا کنیز داشته‌است (نسبت به وضعیت برخی به عنوان زن یا کنیز توافق وجود ندارد)[۱۰۱][۱۰۲] در هنگام درگذشت محمد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند.[۱۰۲] ازدوج‌های محمد با اهداف گوناگونی انجام می‌شد: بعضی تصمیم شخصی، بعضی به دلیل بیوه‌بودن زن، و بعضی به دلایل سیاسی، مانند ایجاد و یا حفظ اتحاد قبیله‌ها.[۱۰۳]
یکی از اشکال‌هایی که در غرب به پیامبر اسلام گرفته می‌شد تعدد زوجات او بوده‌است که آن را ناشی از شهوت‌پرستی می‌دانستند که از پیامبر الهی به دور است.[۱۰۴][۱۰۵] مسلمانان با نگرشی تاریخی و عقلانی، تمام ازدواج‌های او را در آن فضای تاریخی ارزیابی و توجیه می‌کنند.[۱۰۵] به گفتهٔ برخی منابع، در فرهنگ عربستان دوران محمد، ازدواج فقط یک تصمیم شخصی برای اهداف شخصی نبود، بلکه عموماً وابسته به نیازهای درون قبیله‌ای یا بین قبیله‌ای جهت تشکیل متحدین بود.[۱۰۶] به عقیده جان اسپوزیتو، ازدواج مجدد برای بیوه‌ها در فرهنگ عرب که بر روی باکره‌بودن دختر تأکید می‌کرد، مشکل بود.[۱۰۴]
در سن ۲۵ سالگی محمد با خدیجه که سنی بین ۴۰ تا ۴۵ سال داشت،[۱۰۳] ازدواج کرد. این ازدواج، زندگی مشترک موفقی بود که ۲۵ سال دوام یافت.[۱۰۷] محمّد از طرق مختلف بر خدیجه تکیه می‌کرد و تا زمانی که او زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.[۱۰۸]
خدیجه در ۶۵ سالگی درگذشت. چندی پس از مرگ خدیجه خوله بنت حکیم به محمد پیشنهادکرد که باسوده و یا با عایشه ازدواج کند. گفته شده که محمد از خوله خواست که مقدمات ازدواج او با هر دو را فراهم کند. مقدمات ازدواج عایشه با جبیر بن متعم که قبل از پیشنهاد محمد فراهم آمده بود با توافق مشترک کنار گذاشته شد و محمد با عایشه ازدواج کرد.[۱۰۹] محمد در هنگام ازدواجش ۵۰ سال می‌داشت. سوده بیوه‌ای ۳۵ ساله بود. زندگی نامه‌های سنتی سن عایشه را زیر ده سال می‌نویسند (گروهی اقلیت از روی سن اسما، خواهر عایشه، و جزئیات دیگر سن عایشه را بیش از ۱۳ و شاید بین ۱۷ و یا ۱۹ محاسبه می‌کنند).[۱۱۰]
حفصه دختر عمر بن خطاب بود که شوهر اولش در جنگ بدر کشته شد. پس از بیوه‌شدن حفصهٔ ۲۰ ساله که ۳۵ سال از محمد کوچک‌تر بود، محمد وی را به عقد خود در آورد. زینب بنت خزیمه (ام‌المساکین) بیوه عبیده بود و کمی پس از ازدواج با محمد در ۳۱ سالگی درگذشت. ام سلمه بیوه ابوسلمه بود. زینب بنت جحش زن طلاق‌گرفتهٔ زید (فرزندخواندهٔ محمد) بود. جویریه دختر رئیس قبیله بنی‌مصطلق بود. ام حبیبهبیوه عبید و دختر ابوسفیان (رهبر اهالی مکه و مخالف پیامبر) بود و از طریق شخص سومی با محمد ازدواج کرد. صفیه از اسیران یهودی در جنگ خیبر بود که شوهرش پس از جنگ خیبر اعدام شده بود. ازدواج صفیه با محمد بزودی — یا در خیبر و یا در مسیر بازگشت به مدینه — صورت پذیرفت.[۱۱۱] میمونه نیز بیوه بود و در ۵۱ سالگی با محمد ازدواج کرد. ماریه را فرمانروای مصر به محمد هدیه داده بود و کنیز محمد بود.[۱۰۳] ریحانه بانوی یهودی اسیرشده‌ای از قبیله بنی‌قریظه بود که سیره‌نویسان در مورد همسر یا کنیز بودنش اختلاف نظر دارند.[۱۱۲]ریحانه که سهم محمد از غنائم بنی‌قریظه بود هنگامی که به نکاح یا کنیزی محمد (۵۸ ساله) در آمد ۲۰ سال می‌داشت.
خدیجه چهار دختر (ام کلثوم، رقیه، زینب، فاطمه) و دو یا سه پسر (قاسم، عبدالله یا طاهر) برای محمد آورد که دو پسر او در کودکی درگذشتند. دو دختر اول با عثمان و فاطمه با علی ازدواج کردند. ام‌کلثوم و رقیه پیش از محمد درگذشتند. ماریه نیز پسری به نام ابراهیم آورد که در دو سالگی درگذشت.[۱۰۳]

[ویرایش]دیدگاه‌ها

[ویرایش]در فرهنگ اسلامی


ورودی کاخ توپ‌قاپی در استانبول، تفکر مسلمانان را درباره نقش محمد نشان می‌دهد — «خدایی جز خداوند یگانه نیست و محمد فرستاده اوست»
برخلاف ادیان مسیحیت و بودایی، که عمده هنرهای مذهبی آنان شمایلی[پانویس ۱۰] است، هنرهای اسلامی به طور اکید، غیر شمایلی[پانویس ۱۱] بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن خداوند و محمد، منع شده‌اند. اما این بدان معنا نیست که محمد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور ندارد، اسامی او، به خصوص نام «محمد»، به صورت خوشنویسی در همه‌جای دنیای اسلام و به‌خصوص در مساجد باشکوه امپراتوری عثمانی، به‌چشم می‌خورد. همچنین مینیاتورهای پارسی، ترکی و مغولیبسیاری با سبکهای خاص، وجود دارد که پیکر محمد در آن‌ها ترسیم گشته اما صورت او اغلب مخفی یا محو و در هاله‌ای از نور ترسیم گردیده‌است.[۲]
به صورت تاریخی میان مسلمانان اختلاف نظر در مورد انجام گناه کبیره یا صغیره توسط محمد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل و یا بعد از تبلیغش وجود داشته‌است. به عنوان مثالحنبلیها معتقد بوده‌اند که محمد تنها عصمت در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبوده‌است.[۱۱۳] متکلمان شیعه هشام بن حکم، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی نظرات مختلفی درباره جزئیات عصمت پیامبران داشته‌اند (عصمت در تشیع را ببینید). دیدگاه رسمی شیعیان امروزی دیدگاه سید مرتضیاست.[۱۱۳] پال والکر، مورخ غربی، معتقد است که «قرائت لفظی» از متن قرآن (مثلاً فتح ۲) و احادیث آزادانه به محمد گناه و خطا نسبت می‌دهد و همچنین معتقد است که مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشته‌اند. والکر معتقد است که دیدگاه خطاناپذیر بودن از محمد ابتدا توسط شیعیان به محمد منتسب شده‌است.[۱۱۴]

[ویرایش]در سایر ادیان

نوشتار اصلی: محمد در کتاب مقدس
محمد در نزد بهائیان یکی از پیامبران خدا،[۱۱۵] در نزد گورو نانک (بنیانگذار آئین سیک) نماینده برهمن (خدای برتر هندوها)،[۱۱۶] و نزدمورمون‌ها دریافت کننده نور خدا و حقایق اخلاقی می‌باشد.[۱۱۷]
به نوشته محمود طالقانی، روحانی شیعه، مسلمانان معتقد به ذکر نام و مشخصات محمد پیامبر اسلام در کتاب‌های پیش از خود هستند در حالی که یهودیان و مسیحیان چنین موضوعی را نمی‌پذیرند. همچنین وی سبب هجرت اقوامی از یهود را به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بی‌نشان یثرب (مدینه کنونی)، همین پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌ها می‌داند. او قرآن بقره ۸۹ را درباره امید و انتظار اولیه و سپس کفر اهل کتاب به محمد و دین جدید وی دانسته‌است.[۱۱۸]

[ویرایش]در فرهنگ غرب

نوشتار اصلی: محمد در فرهنگ غرب
در قرون وسطی، محمد در تصور عمومی غربیان بت یا خدایی پنداشته می‌شد که توسط مسلمانان پرستیده می‌شود. پس از اصلاحات پروتستانی تصور غرب از محمد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به شخص متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد.[۱۱۹] نوشته‌های غربی از قرن ۱۸ به بعد تحلیل‌های تاریخی‌تری از محمد ارائه می‌کردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد می‌کرد. این نوشته‌ها آغشته به فلسفه غربی و تأثیر پذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آن‌ها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی زیادی بنا می‌شدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند.[۲] تنها در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، نویسندگان غربی آگاهی بیشتری از اهمیت واقعیت‌های مذهبی و روحی که در زندگی بنیان‌گذاران مذاهب عمدهٔ دنیا وجود دارد به دست آوردند و موفق به ترکیب پژوهش دقیق (آنگونه که در غرب فهمیده می‌شود) به همراه یکدلی با موضوعی که آن را بررسی می‌کنند شدند.[۲] به گفتهٔ ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، نویسنده‌های معاصر عموماً این نظر را که محمد عمداً پیروانش را فریب داده‌است را رد می‌کنند و معتقد به صداقت کامل و حسن نیت او هستند.[۱۲۰] در نظر مونتگمری وات صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمی‌کند: «محمد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش بوده‌است را با وحی الهی اشتباه گرفته باشد».[۱۲۱] به گفتهٔ آلفورد ولشدلیل تأثیر زیاد محمد و موفقیت او اعتقاد خدشه‌ناپذیر او به مأموریتش بود.[۳] به باور ویلیام مونتگمری وات تحمل مشقت‌ها جهت رسیدن به هدفش، زمانی که هیچ توجیه عقلانی برای امیدواری وجود نداشت، صداقت محمد را نشان می‌دهد[۱۲۲] و فرض عدم صداقت محمد درک ظهور و توسعه اسلام را ناممکن می‌سازد.[۱۲۳]

[ویرایش]نقد

نوشتار اصلی: نقد محمد
از زمان اعلام پیامبری محمد تا امروز، وی در معرض انواع نقد در موضوعات گوناگون بوده‌است.

[ویرایش]برخی از مسائل امروزین

مسلمانان دنیا، همواره در گفتار و نوشتار با القاب و احترام از محمد یاد می‌کنند و مخالف نمایاندن هرگونه تصویر مشخصی از چهرهٔ محمد هستند تا مبادا آن تصویر، موجب توهین و بی‌احترامی گردد. موج جدیدی از اعتراضات عمومی مسلمانان و واکنش‌های رسمی دولت‌های اسلامی، با چاپ کاریکارتورهایی از محمد در غرب آغاز گردید. خاورشناس آرتور جفری[پانویس ۱۲] طی مقاله‌ای به این نکته اشاره می‌کند که متداول‌ترین رنجشی که مسیحیان — بیشتر نابخردانه — در دل مسلمانان نشانده‌اند از آن ناشی می‌شود که آنان از درک حرمت بسیار والایی که مسلمانان برای پیامبر خود قائلند، مطلقاً ناتوانند.[۱۲۴] آنه‌ماری شیمل[پانویس ۱۳] همچنین در مقدمه کتاب خود دلیل حذف تصاویر نسخه انگلیسی نسبت به نسخه آلمانی کتاب خود را چنین شرح می‌دهد: «با آنکه آن تصاویر مربوط به آثار دوره میانه اسلام است، اما نمایاندن شمایل پیامبر، خاطر مسلمانان روزگار ما را رنجه می‌نماید، مگر آنکه به توصیف لفظی باشد.»[۱۲۵]
در سال ۲۰۰۵ چاپ کاریکاتورهای محمد در روزنامه غیر دولتی یولاندز پستن[پانویس ۱۴]، که در واقع سه عدد از این کاریکاتورها در دانمارک چاپ نشده بودند، واکنش‌های تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در هندوستان و پاکستان پرچم دانمارک را به آتش کشیدند، چندین کلیسای مسیحیان را آتش زدند، در خیابان‌ها با قمه تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند و یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت قرار داده و به آتش کشیدند. در پی این اقدامات از دولت دانمارک خواسته شد که بابت چاپ کاریکاتورها در روزنامه یولاندز پوستن عذرخواهی کند اما دولت دانمارک با اشاره به اصل آزادی بیان در دانمارک حاضر به عذرخواهی نشد. در آمریکا، نروژ، آلمان و فرانسه به نشان همبستگی با ییلاندز-پُستن کاریکاتورها را چاپ کردند. در پی آن سفارت خانه‌های دانمارک مورد حمله قرار گرفتند، کالاهای دانمارکی تحریم شدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری ایتالیا در بنغاری ۹ نفر کشته شدند.[۱۲۶]

[ویرایش]پی‌نوشت‌ها