در راه قـرائتی نـو و متفاوت از قـرآن
• كتاب " كريستف لوكسنبرگ" كه سال ٢٠٠٠ اميدی به موفقيت آن نمیرفت اينك در سطح بين المللی به مرجعی مهم در برخوردی متن شناسانه با قرآن بدل شده است
• لوكسنبرگ با شيوه خود میتواند نشان دهد كه بخشهايی از قرآن بد قرائت شده و لاجرم مورد سوء تفسير قرار گرفته است
• جستارها و يافتههای لوكسنبرگ نه تنها برای مسلمانان بلكه برای مسيحيان نيز بديع ،عادت زدا و كليشه شكن هستند
يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۲
--------------------------------------------------------------------------------
اشاره:
كتاب " روش سريانی ـ آرامی در قرائت قرآن. تلاشي(بحثی)در رمزگشايی از زبان قرآ ن" كه ٣ سال پس از انتشار بحثی پردامنه را در زمينه شيوه خوانش و تفسير قرآن برانگيخته است اثری است كه نويسنده محققش نام مستعار "كريستف لوكسنبرگ" برخود نهاده است. انتشار اين كتاب كه جلد دوم آن نيز امسال انتشار میيابد تصادفا با تلاشها و كوششهايی توام شده كه نوانديشانی نسبتا كم شمار در جهان اسلام ،از موريتانی تا عمان، به تلاشی هرچند پرافت و خيز برای معاصر كردن و نوگردانيدن درك و تفسيرهای سنتی از اصول و فروع اسلام دست زدهاند. اينان برای غنابخشيدن به بحث و جستارهای خود از مرز مباحث درون دينی فرارفته و به بهره گيری از تجارب ، تحقيقات و رهيافتهای پزوهندگان و صاحب نظران غيراسلامی نيز راغب شدهاند و قسما آغاز كارشان اصولا در پی آشنايی با همين رهيافتها و پژوهشها بوده است. تلاش اين نوانديشان تا همين جا نيز در مقاطعی با ثمره كار كسانی همچون لوكسنبرگ تلاقی و تماس پيدا كرده و غنای بيشتری يافته است.
آنچه كه در پی میآيد نوشتاری است از "يورگ لاو" ، نويسنده ، دبير سابق بخش فرهنگی روزنامه آلمانی "تاتس" و همكار كنونی هفته نامه "دی سايت" در معرفی كتاب لوكسنبرگ كه در شماره ١٥ مه اين هفته نامه درج شده است.
احمد سمايی
--------------------------------------------------------------------------------
در سده پيش نگاه منتقدانه به انجيل توجه و علاقه خاصی را برانگيخته بود. آيا حالا نوبت قرآن است؟ شماری از انديشه وران اسلامی اينك به زير سوال بردن روايت رسمی و حوزهای از منشا قرآن آغازيدهاند. قرآن برای مسلمانان كلام خداوند است كه از طريق جبرييل " به زبان رسای عربي" به پيامبر اسلام ابلاغ شده است. الوهيت و تقليدناپذيری قرآن نه تنها اعتقاد بنيادگرايان بلكه باور هر مسبلمان مومنی است.
قطعيت اين باور اما اينك در حال شكاف برداشتن است. ناظران غربی اخيرا ، شايد شتاب زده ، از برآيش موجی از " پروتستانيسم اسلامي" سخن میگويند. در جهان اسلام اما ، الهيات شناسان ليبرال و روشن انديش كه نگاهی فاصله مند و غيرمتعصبانه به پيدايش قرآن و ساختار متنهای آن دارند سخت منزویاند و چشم اندازی هم برای رفع اين انزوا پديدار نيست. اينكه اين افراد خود انسانهای مومن و باتقوايی هستند كه تنها روزنهای ناب و بی پيرايه به متن اصلی مورد باورشان (قرآن) میجويند نيز، كمكی به رفع انزوای آنها نمیكند. اينان اگر نخواهند همچون اسلام شناس انديشمند سودانی يعنی " محمود طاها" به جوخه اعدام سپرده شوند، و اگر نخواهند بسان زبان شناس و اسلام شناس مصری ، "ناصر ابو زيد" ، اجبارا راه غربت و تبعيد پيش گيرند بايد مثل اسلام شناس نوانديش ايرانی ،يعنی " عبدالكريم سروش" پيوسته در بيم از حمله پاسداران سنن و روايتهای رسمی و متعصبانه روزگار سپری كنند.
در گيرودار اين چالش ميان نوانديشان و ارتدكسان در جهان اسلام ، اينك يك دانش آموخته آلمانی كتابی انتشار داده است كه حائز شراط لازم برای كسب اهميت و اعتنای بين ا لمللی است. اين صاحب نظر آلمانی كه خود را ترجيحا با اسم غيرحقيقی " كريستف لوكسنبرگ" Christoph) Luxenberg )معرفی میكند میگويد كه دوستان عرب وی پس از خواندن تزهايش در باره قرآن توصيه كردهاند كه نامی مستعار برای خود برگزيند. لوكسنبرگ كه در رشته زبانهای سامی دكترا گرفته است و به ويژه شناخت قابل اعتنايی از زبان آرامی دارد كار درستی كرده است كه به توصيه دوستان عربش عمل كرده است. اگر روش لوكسنبرگ در قرائت و تفسير قرآن رواج و رونق يابد ما با درك و برداشتی اساسا نوين از قرآن مواجه خواهيم شد.
لوكسنبرگ با شيوه خود میتواند نشان دهد كه مفسران عرب قرآن بسياری از بخشهايش اين كتاب را بد قرائت كرده و لاجرم تفسيری اشتباه از آن به دست دادهاند. بسياری از نكات قرآن كه بيش از هزار سال برای خود اهل فن در جهان اسلام نيز مبهم و رازآلود بودهاند را لوكسنبرگ میتواند رمزگشايی كند. هسته اصلی نگاه لوكسنبرگ به قرآن را اين درك تشكيل میدهد كه متنها و عبارتها ی اين كتاب در مقياس ناشناختهای با عناصر سريانی ـ آرامی درهم تنيدهاند.
نكات مبهم قرآن قابل توضيح و رمز گشايی میشوند
برخی از تفسيرهای جديد لوكسنبرگ بی شك برای مسلمانان غير اهل فن حساسيت برانگيز خواهند بود. برای مثال میتوان به رمز گشايی او از دختران باكره يا به اصطلاح "حوريان درشت چشم " اشاره كرد كه طبق تفسيرهای رايج، در آن دنيا انسانهای مومن و خداترس را به انتظار نشستهاند. در باره ظرافت و وسوسه انگيزی اين وعده كه ار فانتزیهای مردانه هم فراتر میرود مفسران خود نيز پيوسته در حيرت و شگفتی بودهاند. اين نيز هست كه هيچكدام از مذاهب رايج قبل از اسلام در آسيای نزديك، به معتقدان خود آنچه را كه در سوره ٤٤ و ٥٢ قرآ ن آمده است وعده ندادهاند. و گفتنی است كه مفسران جدال جوی مسيحی نيز پيوسته نكاتی مثل نكته مزبور را دستاويزی برای حمله تبليغاتی خود به اسلام كردهاند. بنا به شناخت و پژوهش لوكسنبرگ چنين تبليغاتی محلی از اعراب ندارند، چرا كه قرآن ابدا از دختران باكره صحبت نمیكند. محقق آلمانی ثابت میكند كه كه "حوريان" در اصل چيزی نيستند جز " انگورهای سفيد و شفاف"، يعنی ميوههايی كه در تصورات رايج در شرق از بهشت، از ديرباز استعارهای برای زندگی آسوده و سعادت آميز بودهاند.
اين رمزگشايی لوكسنبرگ از واژه "حوری " برای آنانی كه از اسلام سوء استفاده سياسی كرده و جوانان ساده دل را با وعدههای وسوسه انگيز در بهشت به كام شهادت فرستادهاند شايد خبر خوشی نباشد، بر عكس برای همه آنانی كه به ابهام زدايی از متن و معنای قرآن علاقه مندند شيوه پيشنهادی محقق آلمانی برای قرائت اين كتاب بايد مايه خوشحالی باشد. در عمل اما میتواند مسئله به اين سادگی هم نباشد. تجديد نظرهای اساسی در قرائت و تفسيرهای پيشين ، آ نگونه كه لوكسنبرگ به آن آغاز كرده است شايد چه در نزد مسلمانان متقی و چه در نزد انديشمندان سنتگرای اسلامی حداكثر احساساتی متناقض را برانگيزد.
در پس نام "لوكسنبرگ" كه به نوعی تداعی كننده اسطوره شكن معروف " ليشتنبرگ " است نه يك فرد اهل بحث و جدل بلكه يك لغت شناس و متن شناس كوشا پنهان شده است. او ثمره تحقيقات خود را نه به صورتی جنجالی و تبليغی بلكه در كتابی با اين عنوان درنگ انگيز و سهل ممتنع منتشر كرده است :" روش سريانی ـ آرامی در قرائت قرآن. تلاشي(بحثی)در رمزگشايی از زبان قرآ ن."
(Die syro-aramäische Lesart des Korans. Ein Beitrag zur Entschlüsselung der Koransprach)اهل فن اما بلافاصله دريافته است كه چه آتشی میتواند در اين تلاش زبانشناسانه شعله ور باشد، از همين رو بود كه اولين واكنشها تمام و كمال به ترس و هراس پهلو میزد.
واقعيت اين است كه كار تحقيقی لوكسنبرگ نزديك بود كه اصلا امكان انتشار علنی پيدا نكند. انتشاراتیهای بزرگ آلمان پس از ابراز علاقه اوليه با اشاره به مورد سلمان رشدی از چاپ آن سر باز زدند. در اواخر سال ٢٠٠٠ كتاب لوكسنبرگ از سوی يك انتشاراتی كوچك و شجاع برلين (" كتاب عربي") انتشار يافت و روانه كتابفروشیها شد بی آنكه خود نويسنده يا ناشر چندان اميدی به استقبال از آن داشته باشند. در اين ميان گرچه انتشاراتی " كتاب عربي" ورشكسته شده اما كتاب لوكسنبرگ از سوی انتشاراتی جديدي( " انتشاراتی شيلر") كه جای آن را گرفته است كماكان توزيع میشود.
انتشاراتیهای جاافتاده و معروف اينك از ترس و جبون اوليه خود در نشر كتاب لوكسنبرگ پشيماناند. در اولين كنگره جهانی خاورشناسان كه پاييز گذشته در شهر ماينز آلمان برگزار شد سمپوزيوم ويژهای نيز به كار لوكسنبرگ اختصاص يافت. روزنامههای "گاردين" و " نيويورك تايمز" و همين چندی پيش "لوموند" به گونهای جامع و مفصل جنبهها و نتايج پژوهش لولسنبرگ را در صفحات خود بازتاب دادند، چنين استقبال و اعتنايی در مورد تحقيقاتی كه در آلمان صورت میگيرد كم سابقه است ." رمی بروژ" فيلسوف و از كارشناسان برجسته فلسفه عرب در قرون وسطی در شماره آوريل امسال نشريه فرانسوی "كريتيك " مقاله بلند و سنايش انگيزی را به اثر پژوهشی لوكسنبرگ اختصاص داد. نشريه تخصصی " هوگوی " كه مسائل زبانهای سامی میپردازد از همه فراتر رفت و در شماره ژانويه خود نوشت:" تاريخ قرآن پژوهی هرگز چنين كتابی را به ياد ندارد . نمونه مشابه اين كتاب را تنها میتوان در تفسيرهای منتقدانه از متن انجيل سراع گرفت. صرفنظر از اينكه لوكسنبرگ در همه موارد محق باشد يا نه ، وی اما به هر صورت با كتاب خويش در تفسير و تعبير قرآن همان نقطه عطفی را دامن زده است كه مفسران انجيل يك قرن پيش آن را تجربه كردند." خانم "آنگليكا نوی ويرت" اما خوش بينی مزبور را ندارد و زبانشناسی لوكسنبرگ را متاثر از يك اثبات گرايی كهنه شده میداند. اما وی نيز اذعان دارد كه تزهای لوكسنبرگ "تلاشی برای پر كردن خلايی در قرآن پژوهی معاصر است." و " كتاب او نيز يكی از مبانی و اركان اين تلاش است ."
واقعيت اين است كه در مورد قرآن كه پس از كاهش وزن و اعتبار "مانيفست كمونيست" بانفوذترين متن مذهبی، فرهنگی و سياسی جهان معاصر به شمار میرود هيچ نسخه موشكافانه تصحيح شدهای در دست نيست. به ديگر سخن، هيچكس تا كنون صداها ، سبكها و لايههای مختلف متن قرآن را آنگونه كه از قرن نوزدهم در مورد انجيل رايج بوده به به گونهای سيستماتيك مورد پژوهش قرار نداده است. گفتن ندارد كه نكات مبهم و غيرقابل فهم قرآ ن صرفا برای غير مسلمانان مشكل آفرين نيست. حتی مفسر بزرگی همچون طبری كه در فاصله ٨٣٨ تا ٩٢٣ ميلادی میزيسته و معروف ترين تفسير قرآن را در سی جلد ارائه كرده نيز به مشكل يادشده كاملا وقوف داشته است.
اسلام شناسی نوين نيز كماكان با نكات مبهم و درك ناشدنی قرآن دست به گريبان است. اسلام شناسی همچون نويد كرمانی در كتاب خويش با عنوان " خداوند زيباست" (Gott ist schön ) كه جايزهای نيز دريافت كرده نفوذ ناپذيری زبان قرآن و فهم ناشدگی آن را يك ويژگی و ارزش مثبت میداند و آن را نوعی زيباشناسی نفيس و با كيفيت كه باب تفسير و تعبير از قرآن را باز میگذارد تلقی میكند. كرمانی نكات رمزآلود قرآن را همچون شعر ناب قرائت میكند و از اين رهگذر میتواند پرسشهای مربوط به واقعی و اصيل بودن بخشهای مختلف اين كتاب را درز گرفته و بی اهميت جلوه دهد. جريان اصلی در قرآن پژوهی اما در برابر نكات گنگ و مبهم زبان قرآن به عجز و سردرگمی دچار آمده است . اينان قسما دست به اختراع فرمولهايی زدهاند تا ناكام و نيمه كاره ماندن تحقيقات خود را در پس آنها پوشيده نگهدارند. به گفته "هارتموت بوبزين " از برجسته ترين قرآن شناسان آلمان ، "درك اين كتاب بيشتر بنا به عادت وخوگيری به آن صورت میگيرد و شكل كهن زبان قرآن همچون زنگاريست كه سرشت مذهبی آن را در مقياس معينی تبارز و برجستگی بيشتری میبخشد." چون نيك بنگريم فرمول بندیهای عمدهای از اين دست جز سرپوشی بر عجز و زانوزدگی علمی در برابر روشها و شيوههای سنتی و متعارف نيست.
كريستف لوكسنبرگ اما به استفاده از چنين شيوهها و روشهايی بسنده نكرده و اساسا با آنها وداع گفته است. او بر آن است كه بخشها و نكات مبهم و سوءتفسير شده قرآن بر يك چهارم متن اين كتاب بالغ میشود. وی بدون آنكه با عادت و خوگرفتگی به نكات فهم ناپذير قرآن آنها را عادی تلقی كند بيشتر و بيشتر در اين نكات دقيق میشود و همين دقت بيشتر، متن قرآ ن را در نگاه او غريب و ناآشناتر میكند. با اين همه او دانش و آموزههای سنتی را به يكباره كنار نمینهد. او در برخورد با هر نكته نادر و يا هر و اژه و جمله ا ی كه در معنای اصلی خودشان به متن يا سوره نمیخوانند ابتدا به سراغ تفسير طبری میرود ،و بعد به كتاب "لسان " يا واژه نامه قديمی زبان عربی رجوع میكند. و هنگامی كه در هيچكدام از اين دو كتاب پاسخ قانع كنندهای برای پرسش خود نيافت به قراتت خاص خود يا قرائت سريانی ـ آرامی از قرآن رو میآورد.
آيا جهان عرب پيش از محمد به آيين مسيحی باور داشت؟
و با همين شيوه بود كه لوكسنبرگ برای مثال توانست سر از رمز و راز واژه "حوري" در قرآن دربياورد. واژه جمع "حوریها" كه در عبارتهای معروف قرآن از آنها استفاده شده در اصل از واژه "حور" میآيد كه در زبان عربی صفتی است درجمع مونث و به معنای سفيد. مفسران عرب اما فرض را بر اين گذاشتهاند كه اين صفت به معنای دختران باكره "چشم سفيد" است. لوكسنبرگ اما نشان میدهد كه اين معنی كه جز حدس و گمانی آرزومندانه نيست عملا درتناقض با ديگر اشارات قرآن به بهشت است. در جای ديگری از قرآن به خداترسان و مومنين وعده داده میشود كه در جهان باقی بر زمينهای مفروش و در زير سايه سار درختان دركنار همسران زمينی خويش سكنی خواهند گرفت. و به راستی در جايی كه همسر فرد حی و حاضر است حضور حوری سفيد چشم چه محلی از اعراب خواهد داشت؟ جايی كه هم همسر انسان و هم رقيبان او يعنی "حوريان سفيد چشم "حضور داشته باشند بيشتر شايسته نام جهنم است تا بهشت. با رجعت به منابع آرامی اما میتوان اين تناقض را حل نمود: لغت "حور " اشارهای به "انگورهای سفيد" است كه در ادبيات و متنهای مسيحی ـ سريانی از ميوههای بهشتی به شمار میرود.
راست اين است كه اثبات وجود لغات عاريتی از زبان و فرهنگ آرامی در قرآن كشف تازهای نيست. حتی خود واژه قرآن نيز امروز به مثابه مشتقی از كلمه آرامی "قريانا" تلقی میشود كه حدودا به معنای فرهنگنامهای است مشتمل بر نقل قولهايی از متن مقدس ، نيايشها و مواردی از اين دست.اما به عقيده لوكسنبرگ تاثير زبان آرامی بر متن و زبان قرآن بسيار گسترده از اين حرفهاست. او خود وجود عناصر مسيحی ـ سريانی را در بسياری از سورههای مكی قرآن شناسايی كرده است كه از جمله با نامه پطروس و يا حتی با نيايشهای شامگاهی مسيحيان مرتبط هستند.
به گفته لوكسنبرگ قرآن در قديمی ترين و ديرينه ترين متنها و اجزای خود به لحاظ ساختار و لايهها به گونهای بارز با متون مسيحی شباهت داشته است. وی به اين نتيجه میرسد كه اين متنها مبنايی بودهاند كه قرآن ابتدائا به عنوان كتابی پرشباهت به متون مسيحی بر آنها بنا شده است. به عبارت ديگر لوكسنبرگر بر آن است كه قرآن در ديرينه ترين اجزا و عناصر خود مدعی ارائه آيينی جايگزين يا برتر نسبت به آيينهای مسيحی و يهودی نبوده است ، بلكه میخواسته است كه اين آيينها را به گونهای قابل فهم تر به اعراب ارائه كند. اين نظريه قابل اعتنای لوكسنبرك كارشناسان تاريخ مذاهب را با پرسشهای مهمی روبر میكند: آيا پيش از محمد اعراب ، يا دستكم ساكنان عرب مكه بر خلاف مدعای رايج در جهان اسلام نه بت پرست ، بلكه در وجه عمده مسيحی بوده اند؟
صرفننظر از اين كه نتيجه گيری لوكسنبرگ با فاكتها و يافتههای ديگر تكميل و تثببت بشوند يا نه ، جای شك و ترديدی نيست كه در خاور نزديك ، در دوران حضرت محمد، زبان عالی و رسمی همانا زبان آرامی بوده كه شديدا هم از فرهنگ مسيحی و سريانی متاثر بوده است. زبان رسمی عربی و متون عربی بعدا به وجود آمدهاند. اعراب ابتدائا سيستم " معيوبي" از علائم نوشتاری يا به عبارت ديگر سنگ نگاری داشتهاند كه فاقد هرگونه نشانهای برای آواهای كوتاه ، مصوتها و اعرابها بوده است. بدين سان برای مثال يك حرف در يك نوشته ١٨ حرفی میتوانسته است به ٥ شكل و آؤا خوانده شود و همين سيستم اوليه زبان عربی را شديدا چند پهلو و چند معنايی میكرده و زمينه سوء قرائتها و بدفمهیها را فراهم میآورده است. كسانی كه بعدا مصوتها و آؤاها را به متن قرآن افزودهاند عمدتا با درك و برداشتی معنايی ، تفسيری و دلبخواهانه دست به چنين كاری زندهاند كه لروما با منظور اوليه قرآن تجانسی نداشته و به بروز خطاهايی در متن اين كتاب منجر شده است.
"گرد روديگر پوين " استاد دانشگاه زاربروكن آلمان و از كارشناسان رسم الخط قرآن بر آن است كه تحقيقات لوكسنبرگ در مسير درستی است. پژوهشهايی كه خود پوين انجام داده نيز به نوعی مويد تزها و جستارهای لوكسنبرگ میباشند. پوين در تاييد يافتهها و دريافتههای لوكسنبرگ به قديمی ترين بخشهای قرآن استناد میكند كه خود، آن را مرمت و مورد تحقيق قرار داده است. اين نسخه تقريبا ٥٠ سال پس از وفات حضرت محمد جمع آؤری و تاليف شده و اخيرا به هنگام عمليات ساختمانی در يكی از مساجد بزرگ صنعا( پايتخت يمن ) كشف شده است . پوين در جريان مطالعه بر روی اين بخشهای قرآن به تفاوتهای مهمی برخورد كرده كه آنها را از نسخههای رسمی و رايج متمايز میكند. به ديگر سخن متن قرآن در دست نسلهای مختلف مسلمانان دائما در حركت و پويش بوده و قسما از رنگ و اصالت اوليه خود دور شده است.اين رهيافت پوين را به آنجا رهنمون شده كه از لزوم بازنويسی تاريخ صدر اسلام و " قرائتی نوين از بخشهايی از قرآن" سخن بگويد.
پارههای يافته شده قرآ ن در صنعا روزنه نوينی به متن اين كتاب میگشايند. در اين پارهها شماری از واژههای آرامی را میتوان ديد كه به لحاظ شكل نگارش گويی كه آنها را با رسم ا لخط اوليه و بدوی عربی نوشتهاند. قابل ذكر است كه عربی و آرامی از زبانهای نزديك و هم خانواده هستند. شمار زيادی از واژگان در هر دو زبان نگارش يكسان اما معناهايی متفاوتی دارند. چنين شباهتها و تفاوتهايی را در ميان زبانهای ژرمن نيز میتوان مشاهده كرد. برای مثال واژه anbellen در آلمانی به معنای عوعوكردن سگ يا دادكشيدن بر سر كسی است ولی در زبان هلندی زنگ(در) زدن معنی میدهد. به گفته پوين در صد سال پس از اولين تحريرهای قرآن گرايش عمده معطوف به آن بوده كه واژگان و عبارتهای آن نه بر بستر زبان آرامی بلكه در چهارچوب زبان عربی قرائت و معنی شوند. دلايل متفاوتی برای اين گرايش میتوان ذكر كرد. از جمله میتوان به اين واقعيت اشاره كرد كه برآمد و گسترش امپراطوری عربي- اسلامی، زبان عربی را به زبان رايج خاورميانه بدل كرد و باعث به حاشيه رانده شدن زبان آرامی و ديرياب و نامفهوم شدن هرچه بيشتر آن گرديد. واپسين بازنويسان قرآن كه نسخه فعلی و رايج ثمره كار آنهاست میبايست به آن واژهها ،جملات و عباراتی كه خود نيز معنای آنها را به سبب عدم آشنايی به زبان آرامی نمیفهميدهاند معنا و مضمونی دلبخواه و در عين حال متناسب بدهند. اين هم میتواند باشد كه الهيات و سياست دست در دست هم واژگان آرامی قرآن را در متن و چهارچوب زبان عربی معنا كردهاند تا در امپراطوری در حال برآمدن، مذهب و زبانی كاملا عربی رواج و اشاعه دهند و هرگونه تاثير زبان و فرهنگ غير بر اين زبان و مذهب را محو و ناپديد كنند.
بررسی منتقدانه متن انجيل سرمشقی برای پژوهشهای قرآنی
تلاش لوكسنبرگ برای بازگرداندن واژهها وعبارات قرآن به مبدا و سرچشمه زبانی آنها عملا به معنای ارجاع قرآن به بافت و متن منطقه بروز و پيدايش آن يعنی به خاورميانه است كه به لحاظ مذهبی زندگی پويا و متحولی داشته و حوزه مذاهب توحيدی و يكتاپرستانه بوده است. خانم "پاتريسيا كرون " اسلام شناس و استاد دانشگاه "پرينستون" گرچه كار پژوهشی لوكسنبرگ را بسيار مهم تلقی میكند اما به هيچوجه از مخالفتها و اعتراضها ی احتمالی هم غافل نيست . او میگويد:" در فضا و شرايط كنونی چه كسی میتواند به قرآن نزديك شود؟ چنين كاری صرفنظر از اينكه با چه قصد و نيتی انجام شود تنها به سوء تفاهم و آزردگی مسلمانان میانجامد." "اشتفان ويلد" استاد دانشگاه بن كه نگاهی منتقدانه به كار لوكسنبرگ دارد بر آن است كه " بسياری از پژوهشها و فرضيهها يی كه ادعايشان راجع به شباهتهای قرآن به متن قديمی و جديد انجيل به شدت و عمق نظرات لوكسنبرگ نيست با بی اعتمادی و سوء ظن بزرگ فقها و الهيات شناسان جهان اسلام مواجه شده است . طبيعی است كه ديدگاههای لوكسنبرگ سوء تفاهمات بيشتری برانگيزد. " به عقيده ويلد " تفاهم و تبادل نظر ميان قرآن پژوهان اسلامی و غير اسلامی به شدت دچار اختلال شده است."
شايد نظر ويلد نادرست نباشد ، اما يك رابطه مختل و مغشوش شده را نمیتوان با سكوت در مورد مسائلی كه شايد ناخوشايند باشند اصلاح و ترميم كرد. آن كس كه برای رعايت طرف مقابل او را از دانستن پارهای استدلالها و يافتهها معاف میكند عملا وی را به صغارت میكشاند و از تلاش در راه حصول تفاهمی واقعی دست میشويد. در برخی از اجتماعات و بحثهای اينترنتی اين ادعا مطرح میشود كه گويا لوكسنبرگ در صدد محروم كردن مسلمانان از مقدساتشان است. چنين ادعايی كه چيزی جز يك اتهام و مانور تبليغاتی نيست بر نفی اين واقعيت استوار است كه جستارها و يافتههای لوكسنبرگ نه تنها برای مسلمانان بلكه برای مسيحيان نيز بديع ،عادت زدا و كليشه شكن هستند، چرا كه مسيحيان نيز مجبور خواهند شد از تصور كاذبی كه از "ديگران " و "غيرخودیها" دارند فراتر روند و در سيمای آنها تداوم سنن و باورهای خويش را بازشناسند. آ ن هم نه با تعارفات و تكلفات رايج در باره گفتگوی فرهنگها بلكه تنها با ابزارها و دستمايههای كلامی و واژه شناسی.
تحقق آرزوی نوانديشان دينی برای ارائه قرائتی نرم تر و ليبرال تر از اسلام كه با جهان معاصر دمسازتر باشد بی شك تنها به كتابها و گفتگوها بستگی نخواهد داشت. اما اگر تاريخ متاخر مسيحيت كه با بررسی منتقدانه و موشكافانه انجيل شروع شد شاخصی به حسابايد پس میتوان گفت كه نقطه نطرات و يافتههای لوكسنبرگ نه زمينهای برای بيم و هراس كه مناسبتی برای اميد و خوشبينی توانند بود.
-------------------
برای آشنايی بيشتر با جنبههای كار تحقيقی لوكسنبرگ به آدرسهای اينترنتی زير نيز میتوان مراجعه نمود:
http://www.secularislam.org/books/luxenberg.htm
http://www.dradio.de/cgi-bin/es/neu-lit-pol/599.html
http://www.guardian.co.uk/saturday_review/story/0,3605,631332,00.html
http://www.nzz.ch/2001/02/03/li/page-article732B7.html
http://www.faz.net/
در راه قـرائتی نـو و متفاوت از قـرآن؟
• لوكسنبرگ با شيوه خود میتواند نشان دهد كه بخشهايی از قرآن بد قرائت شده و لاجرم مورد سوء تفسير قرار گرفته است
• جستارها و يافتههای لوكسنبرگ نه تنها برای مسلمانان بلكه برای مسيحيان نيز بديع ،عادت زدا و كليشه شكن هستند
يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۲
--------------------------------------------------------------------------------
اشاره:
كتاب " روش سريانی ـ آرامی در قرائت قرآن. تلاشي(بحثی)در رمزگشايی از زبان قرآ ن" كه ٣ سال پس از انتشار بحثی پردامنه را در زمينه شيوه خوانش و تفسير قرآن برانگيخته است اثری است كه نويسنده محققش نام مستعار "كريستف لوكسنبرگ" برخود نهاده است. انتشار اين كتاب كه جلد دوم آن نيز امسال انتشار میيابد تصادفا با تلاشها و كوششهايی توام شده كه نوانديشانی نسبتا كم شمار در جهان اسلام ،از موريتانی تا عمان، به تلاشی هرچند پرافت و خيز برای معاصر كردن و نوگردانيدن درك و تفسيرهای سنتی از اصول و فروع اسلام دست زدهاند. اينان برای غنابخشيدن به بحث و جستارهای خود از مرز مباحث درون دينی فرارفته و به بهره گيری از تجارب ، تحقيقات و رهيافتهای پزوهندگان و صاحب نظران غيراسلامی نيز راغب شدهاند و قسما آغاز كارشان اصولا در پی آشنايی با همين رهيافتها و پژوهشها بوده است. تلاش اين نوانديشان تا همين جا نيز در مقاطعی با ثمره كار كسانی همچون لوكسنبرگ تلاقی و تماس پيدا كرده و غنای بيشتری يافته است.
آنچه كه در پی میآيد نوشتاری است از "يورگ لاو" ، نويسنده ، دبير سابق بخش فرهنگی روزنامه آلمانی "تاتس" و همكار كنونی هفته نامه "دی سايت" در معرفی كتاب لوكسنبرگ كه در شماره ١٥ مه اين هفته نامه درج شده است.
احمد سمايی
--------------------------------------------------------------------------------
در سده پيش نگاه منتقدانه به انجيل توجه و علاقه خاصی را برانگيخته بود. آيا حالا نوبت قرآن است؟ شماری از انديشه وران اسلامی اينك به زير سوال بردن روايت رسمی و حوزهای از منشا قرآن آغازيدهاند. قرآن برای مسلمانان كلام خداوند است كه از طريق جبرييل " به زبان رسای عربي" به پيامبر اسلام ابلاغ شده است. الوهيت و تقليدناپذيری قرآن نه تنها اعتقاد بنيادگرايان بلكه باور هر مسبلمان مومنی است.
قطعيت اين باور اما اينك در حال شكاف برداشتن است. ناظران غربی اخيرا ، شايد شتاب زده ، از برآيش موجی از " پروتستانيسم اسلامي" سخن میگويند. در جهان اسلام اما ، الهيات شناسان ليبرال و روشن انديش كه نگاهی فاصله مند و غيرمتعصبانه به پيدايش قرآن و ساختار متنهای آن دارند سخت منزویاند و چشم اندازی هم برای رفع اين انزوا پديدار نيست. اينكه اين افراد خود انسانهای مومن و باتقوايی هستند كه تنها روزنهای ناب و بی پيرايه به متن اصلی مورد باورشان (قرآن) میجويند نيز، كمكی به رفع انزوای آنها نمیكند. اينان اگر نخواهند همچون اسلام شناس انديشمند سودانی يعنی " محمود طاها" به جوخه اعدام سپرده شوند، و اگر نخواهند بسان زبان شناس و اسلام شناس مصری ، "ناصر ابو زيد" ، اجبارا راه غربت و تبعيد پيش گيرند بايد مثل اسلام شناس نوانديش ايرانی ،يعنی " عبدالكريم سروش" پيوسته در بيم از حمله پاسداران سنن و روايتهای رسمی و متعصبانه روزگار سپری كنند.
در گيرودار اين چالش ميان نوانديشان و ارتدكسان در جهان اسلام ، اينك يك دانش آموخته آلمانی كتابی انتشار داده است كه حائز شراط لازم برای كسب اهميت و اعتنای بين ا لمللی است. اين صاحب نظر آلمانی كه خود را ترجيحا با اسم غيرحقيقی " كريستف لوكسنبرگ" Christoph) Luxenberg )معرفی میكند میگويد كه دوستان عرب وی پس از خواندن تزهايش در باره قرآن توصيه كردهاند كه نامی مستعار برای خود برگزيند. لوكسنبرگ كه در رشته زبانهای سامی دكترا گرفته است و به ويژه شناخت قابل اعتنايی از زبان آرامی دارد كار درستی كرده است كه به توصيه دوستان عربش عمل كرده است. اگر روش لوكسنبرگ در قرائت و تفسير قرآن رواج و رونق يابد ما با درك و برداشتی اساسا نوين از قرآن مواجه خواهيم شد.
لوكسنبرگ با شيوه خود میتواند نشان دهد كه مفسران عرب قرآن بسياری از بخشهايش اين كتاب را بد قرائت كرده و لاجرم تفسيری اشتباه از آن به دست دادهاند. بسياری از نكات قرآن كه بيش از هزار سال برای خود اهل فن در جهان اسلام نيز مبهم و رازآلود بودهاند را لوكسنبرگ میتواند رمزگشايی كند. هسته اصلی نگاه لوكسنبرگ به قرآن را اين درك تشكيل میدهد كه متنها و عبارتها ی اين كتاب در مقياس ناشناختهای با عناصر سريانی ـ آرامی درهم تنيدهاند.
نكات مبهم قرآن قابل توضيح و رمز گشايی میشوند
برخی از تفسيرهای جديد لوكسنبرگ بی شك برای مسلمانان غير اهل فن حساسيت برانگيز خواهند بود. برای مثال میتوان به رمز گشايی او از دختران باكره يا به اصطلاح "حوريان درشت چشم " اشاره كرد كه طبق تفسيرهای رايج، در آن دنيا انسانهای مومن و خداترس را به انتظار نشستهاند. در باره ظرافت و وسوسه انگيزی اين وعده كه ار فانتزیهای مردانه هم فراتر میرود مفسران خود نيز پيوسته در حيرت و شگفتی بودهاند. اين نيز هست كه هيچكدام از مذاهب رايج قبل از اسلام در آسيای نزديك، به معتقدان خود آنچه را كه در سوره ٤٤ و ٥٢ قرآ ن آمده است وعده ندادهاند. و گفتنی است كه مفسران جدال جوی مسيحی نيز پيوسته نكاتی مثل نكته مزبور را دستاويزی برای حمله تبليغاتی خود به اسلام كردهاند. بنا به شناخت و پژوهش لوكسنبرگ چنين تبليغاتی محلی از اعراب ندارند، چرا كه قرآن ابدا از دختران باكره صحبت نمیكند. محقق آلمانی ثابت میكند كه كه "حوريان" در اصل چيزی نيستند جز " انگورهای سفيد و شفاف"، يعنی ميوههايی كه در تصورات رايج در شرق از بهشت، از ديرباز استعارهای برای زندگی آسوده و سعادت آميز بودهاند.
اين رمزگشايی لوكسنبرگ از واژه "حوری " برای آنانی كه از اسلام سوء استفاده سياسی كرده و جوانان ساده دل را با وعدههای وسوسه انگيز در بهشت به كام شهادت فرستادهاند شايد خبر خوشی نباشد، بر عكس برای همه آنانی كه به ابهام زدايی از متن و معنای قرآن علاقه مندند شيوه پيشنهادی محقق آلمانی برای قرائت اين كتاب بايد مايه خوشحالی باشد. در عمل اما میتواند مسئله به اين سادگی هم نباشد. تجديد نظرهای اساسی در قرائت و تفسيرهای پيشين ، آ نگونه كه لوكسنبرگ به آن آغاز كرده است شايد چه در نزد مسلمانان متقی و چه در نزد انديشمندان سنتگرای اسلامی حداكثر احساساتی متناقض را برانگيزد.
در پس نام "لوكسنبرگ" كه به نوعی تداعی كننده اسطوره شكن معروف " ليشتنبرگ " است نه يك فرد اهل بحث و جدل بلكه يك لغت شناس و متن شناس كوشا پنهان شده است. او ثمره تحقيقات خود را نه به صورتی جنجالی و تبليغی بلكه در كتابی با اين عنوان درنگ انگيز و سهل ممتنع منتشر كرده است :" روش سريانی ـ آرامی در قرائت قرآن. تلاشي(بحثی)در رمزگشايی از زبان قرآ ن."
(Die syro-aramäische Lesart des Korans. Ein Beitrag zur Entschlüsselung der Koransprach)اهل فن اما بلافاصله دريافته است كه چه آتشی میتواند در اين تلاش زبانشناسانه شعله ور باشد، از همين رو بود كه اولين واكنشها تمام و كمال به ترس و هراس پهلو میزد.
واقعيت اين است كه كار تحقيقی لوكسنبرگ نزديك بود كه اصلا امكان انتشار علنی پيدا نكند. انتشاراتیهای بزرگ آلمان پس از ابراز علاقه اوليه با اشاره به مورد سلمان رشدی از چاپ آن سر باز زدند. در اواخر سال ٢٠٠٠ كتاب لوكسنبرگ از سوی يك انتشاراتی كوچك و شجاع برلين (" كتاب عربي") انتشار يافت و روانه كتابفروشیها شد بی آنكه خود نويسنده يا ناشر چندان اميدی به استقبال از آن داشته باشند. در اين ميان گرچه انتشاراتی " كتاب عربي" ورشكسته شده اما كتاب لوكسنبرگ از سوی انتشاراتی جديدي( " انتشاراتی شيلر") كه جای آن را گرفته است كماكان توزيع میشود.
انتشاراتیهای جاافتاده و معروف اينك از ترس و جبون اوليه خود در نشر كتاب لوكسنبرگ پشيماناند. در اولين كنگره جهانی خاورشناسان كه پاييز گذشته در شهر ماينز آلمان برگزار شد سمپوزيوم ويژهای نيز به كار لوكسنبرگ اختصاص يافت. روزنامههای "گاردين" و " نيويورك تايمز" و همين چندی پيش "لوموند" به گونهای جامع و مفصل جنبهها و نتايج پژوهش لولسنبرگ را در صفحات خود بازتاب دادند، چنين استقبال و اعتنايی در مورد تحقيقاتی كه در آلمان صورت میگيرد كم سابقه است ." رمی بروژ" فيلسوف و از كارشناسان برجسته فلسفه عرب در قرون وسطی در شماره آوريل امسال نشريه فرانسوی "كريتيك " مقاله بلند و سنايش انگيزی را به اثر پژوهشی لوكسنبرگ اختصاص داد. نشريه تخصصی " هوگوی " كه مسائل زبانهای سامی میپردازد از همه فراتر رفت و در شماره ژانويه خود نوشت:" تاريخ قرآن پژوهی هرگز چنين كتابی را به ياد ندارد . نمونه مشابه اين كتاب را تنها میتوان در تفسيرهای منتقدانه از متن انجيل سراع گرفت. صرفنظر از اينكه لوكسنبرگ در همه موارد محق باشد يا نه ، وی اما به هر صورت با كتاب خويش در تفسير و تعبير قرآن همان نقطه عطفی را دامن زده است كه مفسران انجيل يك قرن پيش آن را تجربه كردند." خانم "آنگليكا نوی ويرت" اما خوش بينی مزبور را ندارد و زبانشناسی لوكسنبرگ را متاثر از يك اثبات گرايی كهنه شده میداند. اما وی نيز اذعان دارد كه تزهای لوكسنبرگ "تلاشی برای پر كردن خلايی در قرآن پژوهی معاصر است." و " كتاب او نيز يكی از مبانی و اركان اين تلاش است ."
واقعيت اين است كه در مورد قرآن كه پس از كاهش وزن و اعتبار "مانيفست كمونيست" بانفوذترين متن مذهبی، فرهنگی و سياسی جهان معاصر به شمار میرود هيچ نسخه موشكافانه تصحيح شدهای در دست نيست. به ديگر سخن، هيچكس تا كنون صداها ، سبكها و لايههای مختلف متن قرآن را آنگونه كه از قرن نوزدهم در مورد انجيل رايج بوده به به گونهای سيستماتيك مورد پژوهش قرار نداده است. گفتن ندارد كه نكات مبهم و غيرقابل فهم قرآ ن صرفا برای غير مسلمانان مشكل آفرين نيست. حتی مفسر بزرگی همچون طبری كه در فاصله ٨٣٨ تا ٩٢٣ ميلادی میزيسته و معروف ترين تفسير قرآن را در سی جلد ارائه كرده نيز به مشكل يادشده كاملا وقوف داشته است.
اسلام شناسی نوين نيز كماكان با نكات مبهم و درك ناشدنی قرآن دست به گريبان است. اسلام شناسی همچون نويد كرمانی در كتاب خويش با عنوان " خداوند زيباست" (Gott ist schön ) كه جايزهای نيز دريافت كرده نفوذ ناپذيری زبان قرآن و فهم ناشدگی آن را يك ويژگی و ارزش مثبت میداند و آن را نوعی زيباشناسی نفيس و با كيفيت كه باب تفسير و تعبير از قرآن را باز میگذارد تلقی میكند. كرمانی نكات رمزآلود قرآن را همچون شعر ناب قرائت میكند و از اين رهگذر میتواند پرسشهای مربوط به واقعی و اصيل بودن بخشهای مختلف اين كتاب را درز گرفته و بی اهميت جلوه دهد. جريان اصلی در قرآن پژوهی اما در برابر نكات گنگ و مبهم زبان قرآن به عجز و سردرگمی دچار آمده است . اينان قسما دست به اختراع فرمولهايی زدهاند تا ناكام و نيمه كاره ماندن تحقيقات خود را در پس آنها پوشيده نگهدارند. به گفته "هارتموت بوبزين " از برجسته ترين قرآن شناسان آلمان ، "درك اين كتاب بيشتر بنا به عادت وخوگيری به آن صورت میگيرد و شكل كهن زبان قرآن همچون زنگاريست كه سرشت مذهبی آن را در مقياس معينی تبارز و برجستگی بيشتری میبخشد." چون نيك بنگريم فرمول بندیهای عمدهای از اين دست جز سرپوشی بر عجز و زانوزدگی علمی در برابر روشها و شيوههای سنتی و متعارف نيست.
كريستف لوكسنبرگ اما به استفاده از چنين شيوهها و روشهايی بسنده نكرده و اساسا با آنها وداع گفته است. او بر آن است كه بخشها و نكات مبهم و سوءتفسير شده قرآن بر يك چهارم متن اين كتاب بالغ میشود. وی بدون آنكه با عادت و خوگرفتگی به نكات فهم ناپذير قرآن آنها را عادی تلقی كند بيشتر و بيشتر در اين نكات دقيق میشود و همين دقت بيشتر، متن قرآ ن را در نگاه او غريب و ناآشناتر میكند. با اين همه او دانش و آموزههای سنتی را به يكباره كنار نمینهد. او در برخورد با هر نكته نادر و يا هر و اژه و جمله ا ی كه در معنای اصلی خودشان به متن يا سوره نمیخوانند ابتدا به سراغ تفسير طبری میرود ،و بعد به كتاب "لسان " يا واژه نامه قديمی زبان عربی رجوع میكند. و هنگامی كه در هيچكدام از اين دو كتاب پاسخ قانع كنندهای برای پرسش خود نيافت به قراتت خاص خود يا قرائت سريانی ـ آرامی از قرآن رو میآورد.
آيا جهان عرب پيش از محمد به آيين مسيحی باور داشت؟
و با همين شيوه بود كه لوكسنبرگ برای مثال توانست سر از رمز و راز واژه "حوري" در قرآن دربياورد. واژه جمع "حوریها" كه در عبارتهای معروف قرآن از آنها استفاده شده در اصل از واژه "حور" میآيد كه در زبان عربی صفتی است درجمع مونث و به معنای سفيد. مفسران عرب اما فرض را بر اين گذاشتهاند كه اين صفت به معنای دختران باكره "چشم سفيد" است. لوكسنبرگ اما نشان میدهد كه اين معنی كه جز حدس و گمانی آرزومندانه نيست عملا درتناقض با ديگر اشارات قرآن به بهشت است. در جای ديگری از قرآن به خداترسان و مومنين وعده داده میشود كه در جهان باقی بر زمينهای مفروش و در زير سايه سار درختان دركنار همسران زمينی خويش سكنی خواهند گرفت. و به راستی در جايی كه همسر فرد حی و حاضر است حضور حوری سفيد چشم چه محلی از اعراب خواهد داشت؟ جايی كه هم همسر انسان و هم رقيبان او يعنی "حوريان سفيد چشم "حضور داشته باشند بيشتر شايسته نام جهنم است تا بهشت. با رجعت به منابع آرامی اما میتوان اين تناقض را حل نمود: لغت "حور " اشارهای به "انگورهای سفيد" است كه در ادبيات و متنهای مسيحی ـ سريانی از ميوههای بهشتی به شمار میرود.
راست اين است كه اثبات وجود لغات عاريتی از زبان و فرهنگ آرامی در قرآن كشف تازهای نيست. حتی خود واژه قرآن نيز امروز به مثابه مشتقی از كلمه آرامی "قريانا" تلقی میشود كه حدودا به معنای فرهنگنامهای است مشتمل بر نقل قولهايی از متن مقدس ، نيايشها و مواردی از اين دست.اما به عقيده لوكسنبرگ تاثير زبان آرامی بر متن و زبان قرآن بسيار گسترده از اين حرفهاست. او خود وجود عناصر مسيحی ـ سريانی را در بسياری از سورههای مكی قرآن شناسايی كرده است كه از جمله با نامه پطروس و يا حتی با نيايشهای شامگاهی مسيحيان مرتبط هستند.
به گفته لوكسنبرگ قرآن در قديمی ترين و ديرينه ترين متنها و اجزای خود به لحاظ ساختار و لايهها به گونهای بارز با متون مسيحی شباهت داشته است. وی به اين نتيجه میرسد كه اين متنها مبنايی بودهاند كه قرآن ابتدائا به عنوان كتابی پرشباهت به متون مسيحی بر آنها بنا شده است. به عبارت ديگر لوكسنبرگر بر آن است كه قرآن در ديرينه ترين اجزا و عناصر خود مدعی ارائه آيينی جايگزين يا برتر نسبت به آيينهای مسيحی و يهودی نبوده است ، بلكه میخواسته است كه اين آيينها را به گونهای قابل فهم تر به اعراب ارائه كند. اين نظريه قابل اعتنای لوكسنبرك كارشناسان تاريخ مذاهب را با پرسشهای مهمی روبر میكند: آيا پيش از محمد اعراب ، يا دستكم ساكنان عرب مكه بر خلاف مدعای رايج در جهان اسلام نه بت پرست ، بلكه در وجه عمده مسيحی بوده اند؟
صرفننظر از اين كه نتيجه گيری لوكسنبرگ با فاكتها و يافتههای ديگر تكميل و تثببت بشوند يا نه ، جای شك و ترديدی نيست كه در خاور نزديك ، در دوران حضرت محمد، زبان عالی و رسمی همانا زبان آرامی بوده كه شديدا هم از فرهنگ مسيحی و سريانی متاثر بوده است. زبان رسمی عربی و متون عربی بعدا به وجود آمدهاند. اعراب ابتدائا سيستم " معيوبي" از علائم نوشتاری يا به عبارت ديگر سنگ نگاری داشتهاند كه فاقد هرگونه نشانهای برای آواهای كوتاه ، مصوتها و اعرابها بوده است. بدين سان برای مثال يك حرف در يك نوشته ١٨ حرفی میتوانسته است به ٥ شكل و آؤا خوانده شود و همين سيستم اوليه زبان عربی را شديدا چند پهلو و چند معنايی میكرده و زمينه سوء قرائتها و بدفمهیها را فراهم میآورده است. كسانی كه بعدا مصوتها و آؤاها را به متن قرآن افزودهاند عمدتا با درك و برداشتی معنايی ، تفسيری و دلبخواهانه دست به چنين كاری زندهاند كه لروما با منظور اوليه قرآن تجانسی نداشته و به بروز خطاهايی در متن اين كتاب منجر شده است.
"گرد روديگر پوين " استاد دانشگاه زاربروكن آلمان و از كارشناسان رسم الخط قرآن بر آن است كه تحقيقات لوكسنبرگ در مسير درستی است. پژوهشهايی كه خود پوين انجام داده نيز به نوعی مويد تزها و جستارهای لوكسنبرگ میباشند. پوين در تاييد يافتهها و دريافتههای لوكسنبرگ به قديمی ترين بخشهای قرآن استناد میكند كه خود، آن را مرمت و مورد تحقيق قرار داده است. اين نسخه تقريبا ٥٠ سال پس از وفات حضرت محمد جمع آؤری و تاليف شده و اخيرا به هنگام عمليات ساختمانی در يكی از مساجد بزرگ صنعا( پايتخت يمن ) كشف شده است . پوين در جريان مطالعه بر روی اين بخشهای قرآن به تفاوتهای مهمی برخورد كرده كه آنها را از نسخههای رسمی و رايج متمايز میكند. به ديگر سخن متن قرآن در دست نسلهای مختلف مسلمانان دائما در حركت و پويش بوده و قسما از رنگ و اصالت اوليه خود دور شده است.اين رهيافت پوين را به آنجا رهنمون شده كه از لزوم بازنويسی تاريخ صدر اسلام و " قرائتی نوين از بخشهايی از قرآن" سخن بگويد.
پارههای يافته شده قرآ ن در صنعا روزنه نوينی به متن اين كتاب میگشايند. در اين پارهها شماری از واژههای آرامی را میتوان ديد كه به لحاظ شكل نگارش گويی كه آنها را با رسم ا لخط اوليه و بدوی عربی نوشتهاند. قابل ذكر است كه عربی و آرامی از زبانهای نزديك و هم خانواده هستند. شمار زيادی از واژگان در هر دو زبان نگارش يكسان اما معناهايی متفاوتی دارند. چنين شباهتها و تفاوتهايی را در ميان زبانهای ژرمن نيز میتوان مشاهده كرد. برای مثال واژه anbellen در آلمانی به معنای عوعوكردن سگ يا دادكشيدن بر سر كسی است ولی در زبان هلندی زنگ(در) زدن معنی میدهد. به گفته پوين در صد سال پس از اولين تحريرهای قرآن گرايش عمده معطوف به آن بوده كه واژگان و عبارتهای آن نه بر بستر زبان آرامی بلكه در چهارچوب زبان عربی قرائت و معنی شوند. دلايل متفاوتی برای اين گرايش میتوان ذكر كرد. از جمله میتوان به اين واقعيت اشاره كرد كه برآمد و گسترش امپراطوری عربي- اسلامی، زبان عربی را به زبان رايج خاورميانه بدل كرد و باعث به حاشيه رانده شدن زبان آرامی و ديرياب و نامفهوم شدن هرچه بيشتر آن گرديد. واپسين بازنويسان قرآن كه نسخه فعلی و رايج ثمره كار آنهاست میبايست به آن واژهها ،جملات و عباراتی كه خود نيز معنای آنها را به سبب عدم آشنايی به زبان آرامی نمیفهميدهاند معنا و مضمونی دلبخواه و در عين حال متناسب بدهند. اين هم میتواند باشد كه الهيات و سياست دست در دست هم واژگان آرامی قرآن را در متن و چهارچوب زبان عربی معنا كردهاند تا در امپراطوری در حال برآمدن، مذهب و زبانی كاملا عربی رواج و اشاعه دهند و هرگونه تاثير زبان و فرهنگ غير بر اين زبان و مذهب را محو و ناپديد كنند.
بررسی منتقدانه متن انجيل سرمشقی برای پژوهشهای قرآنی
تلاش لوكسنبرگ برای بازگرداندن واژهها وعبارات قرآن به مبدا و سرچشمه زبانی آنها عملا به معنای ارجاع قرآن به بافت و متن منطقه بروز و پيدايش آن يعنی به خاورميانه است كه به لحاظ مذهبی زندگی پويا و متحولی داشته و حوزه مذاهب توحيدی و يكتاپرستانه بوده است. خانم "پاتريسيا كرون " اسلام شناس و استاد دانشگاه "پرينستون" گرچه كار پژوهشی لوكسنبرگ را بسيار مهم تلقی میكند اما به هيچوجه از مخالفتها و اعتراضها ی احتمالی هم غافل نيست . او میگويد:" در فضا و شرايط كنونی چه كسی میتواند به قرآن نزديك شود؟ چنين كاری صرفنظر از اينكه با چه قصد و نيتی انجام شود تنها به سوء تفاهم و آزردگی مسلمانان میانجامد." "اشتفان ويلد" استاد دانشگاه بن كه نگاهی منتقدانه به كار لوكسنبرگ دارد بر آن است كه " بسياری از پژوهشها و فرضيهها يی كه ادعايشان راجع به شباهتهای قرآن به متن قديمی و جديد انجيل به شدت و عمق نظرات لوكسنبرگ نيست با بی اعتمادی و سوء ظن بزرگ فقها و الهيات شناسان جهان اسلام مواجه شده است . طبيعی است كه ديدگاههای لوكسنبرگ سوء تفاهمات بيشتری برانگيزد. " به عقيده ويلد " تفاهم و تبادل نظر ميان قرآن پژوهان اسلامی و غير اسلامی به شدت دچار اختلال شده است."
شايد نظر ويلد نادرست نباشد ، اما يك رابطه مختل و مغشوش شده را نمیتوان با سكوت در مورد مسائلی كه شايد ناخوشايند باشند اصلاح و ترميم كرد. آن كس كه برای رعايت طرف مقابل او را از دانستن پارهای استدلالها و يافتهها معاف میكند عملا وی را به صغارت میكشاند و از تلاش در راه حصول تفاهمی واقعی دست میشويد. در برخی از اجتماعات و بحثهای اينترنتی اين ادعا مطرح میشود كه گويا لوكسنبرگ در صدد محروم كردن مسلمانان از مقدساتشان است. چنين ادعايی كه چيزی جز يك اتهام و مانور تبليغاتی نيست بر نفی اين واقعيت استوار است كه جستارها و يافتههای لوكسنبرگ نه تنها برای مسلمانان بلكه برای مسيحيان نيز بديع ،عادت زدا و كليشه شكن هستند، چرا كه مسيحيان نيز مجبور خواهند شد از تصور كاذبی كه از "ديگران " و "غيرخودیها" دارند فراتر روند و در سيمای آنها تداوم سنن و باورهای خويش را بازشناسند. آ ن هم نه با تعارفات و تكلفات رايج در باره گفتگوی فرهنگها بلكه تنها با ابزارها و دستمايههای كلامی و واژه شناسی.
تحقق آرزوی نوانديشان دينی برای ارائه قرائتی نرم تر و ليبرال تر از اسلام كه با جهان معاصر دمسازتر باشد بی شك تنها به كتابها و گفتگوها بستگی نخواهد داشت. اما اگر تاريخ متاخر مسيحيت كه با بررسی منتقدانه و موشكافانه انجيل شروع شد شاخصی به حسابايد پس میتوان گفت كه نقطه نطرات و يافتههای لوكسنبرگ نه زمينهای برای بيم و هراس كه مناسبتی برای اميد و خوشبينی توانند بود.
-------------------
برای آشنايی بيشتر با جنبههای كار تحقيقی لوكسنبرگ به آدرسهای اينترنتی زير نيز میتوان مراجعه نمود:
http://www.secularislam.org/books/luxenberg.htm
http://www.dradio.de/cgi-bin/es/neu-lit-pol/599.html
http://www.guardian.co.uk/saturday_review/story/0,3605,631332,00.html
http://www.nzz.ch/2001/02/03/li/page-article732B7.html
http://www.faz.net/