۱۳۹۰-۰۱-۲۰

غیرت حضرت ابراهیم

داستان حضرت ابراهیم - وبلاگ قرآنی شهید بهشتی نیشابور


حضرت ابراهیم ونمرود
نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم(ع)، بر اساس پیشگویی کاهنان و ستاره شناسان که از به دنیا آمدن کودکی که تاج و تخت او را در هم می‌کوبد خبر داده بودند، دستور داده بود از زنان باردار مراقبت بسیار به عمل آید. از این رو مادر حضرت ابراهیم، "امیله" به هنگام درد زایمان رو به صحرا نهاد و فرزند خود، ابراهیم، را در غاری در بالای کوهی به دنیا آورد و تا سال‌ها او را در همان مکان مخفی نگه داشت.

ستاره‏شناس هیچ کارى جز به دستور او نمى‏کرد. شبى در ستاره‏ها نگریست.

به نمرود گفت: ... من چیز شگفتى مى‏بینم!.

نمرود گفت: چه مى‏بینى؟!.

گفت: کودکى به دنیا خواهد آمد که نابودى ما به دست اوست.

نمرود شگفت زده، پرسید: آیا تا کنون زنان به او آبستن شده‏اند؟.

گفت: نه.

نمرود دستور داد تا زنان را از مردان جدا کردند. هیچ زنى را نگذاشت جز این که او را در شهر دیگرى جاى داد، تا به او دسترسی نباشد. در پى قابله‏ها فرستاد. آن ها در کار خود چنان ماهر بودند که هر چه در رحم زن ها بود مى‏فهمیدند. قابله‏ها مادر ابراهیم را معاینه کردند. خداى عزّ و جلّ ابراهیم را به پشت مادرش چسبانید. قابله ها گفتند: ما در شکم او چیزى نمى‏یابیم.

بعد از مدّتی مادر ابراهیم، فرزندش را به دنیا آورد. او را شیر داد. در غارى پنهانش کرد. سنگى بر درب غار نهاد. روزها مادر ابراهیم به غار می رفت، او را شیر می داد و بر می گشت. روزی هم چون گذشته به دیدار او ‏رفت. این بار که خواست باز گردد، ابراهیم دامنش را گرفت.

مادر گفت: ... چه مى‏خواهى؟.

ابراهیم گفت: مادر جان! مرا با خودت ببر.

مادر ابراهیم گفت: پسرم بگذار تا در این باره مشورت کنم.

مادر ابراهیم نزد آزر عموی ابراهیم آمد. داستان ابراهیم را براى او گفت. آزر گفت: او را طوری نزد من آور تا کسى او را نشناسد. مادرش ابراهیم را آورد. او را بر سر راه نشانید. برادرانش بر او گذر کردند. ابراهیم به میان برادرانش رفت و به همراه آن ها داخل خانه شد. چون چشم آزر به او افتاد مهر او در دلش جاى گرفت

روزی برادران ابراهیم بت مى‏ساختند. ابراهیم تیشه به دست گرفت. بتى بسیار زیبا ساخت. بتی که کسی تا آن زمان مانند آن را ندیده بود. آزر به مادر ابراهیم گفت: من امید دارم که به برکت این پسر خیرى به ما رسد. ناگهان ابراهیم تیشه به دست گرفت و بتى را که ساخته بود شکست.

آزر از این کار ابراهیم بسیار دل گیر شد. به ابراهیم گفت: چه کردى؟!.

ابراهیم(ع) گفت: مگر این بت را براى چه مى‏خواستید؟!.

آزر گفت: مى‏خواستیم آن را بپرستیم.

ابراهیم(ع) فرمود: آیا چیزى را که خود مى‏تراشید پرستش مى‏کنید ؟!.

آزر به مادر ابراهیم گفت: این همان کسى است که حکومت نمرود به دست او از میان می رود.

حضرت ابراهیم ودعوت به وحدت

۱۳۹۰-۰۱-۱۶

آيا پدر حضرت ابراهيم كافر بود؟

انديشه قم

پرسش :


آيا پدر حضرت ابراهيم كافر بود؟


پاسخ :


«ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[1] از انبياي بزرگ الهي و اولوالعزم مي‌باشد كه داراي كتاب آسماني و دين حنيف و اسلام بوده است. يعني دين اسلام، همان دين ابراهيم مي‌باشد كه در آيات قرآن از جمله همين آيه، بدان تصريح شده است. «واتبع ملة ابراهيم حنيفاً»[2] و آية «ملة ابيكم ابراهيم هو سمّكُمُ المسلمين من قبل...»[3] در قرآن آيات زيادي دربارة حضرت ابراهيم و سرگذشت و امتحانات آن حضرت آمده است و يكي از انبياي بزرگي است كه در قرآن از او تجليل فراوان شده است و پيامبر اكرمـ صلّي الله عليه و آله ـ از نسل آن حضرت است و به بيان ديگر ائمه معصومين هم از نسل آن حضرت هستند، و همة آن‌ها از نسل‌هاي پاك به وجود آمده‌اند و هيچ گونه شرك و كفر و نفاق در وجود آن‌ها رخنه نداشته است چنان كه در زيارت وارث چنين مي‌خوانيم «اشهد انك كنت نوراً في الاصلاب الشامخه و الارحام المطهرة لم تُنجسك الجاهليه بِاَنجاسِها و لم تُلبِسكَ من مدلهمات ثيابها...»[4] اين زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ) است كه به آن حضرت در اين زيارت چنين اداي شهادت مي‌كنيم كه شهادت مي‌دهم تو اي امام نوري بودي در صلب‌هاي پاك و مطهر و در رَحِم پاك مادران پاك قرار گرفته‌اي و هيچ وقت شرك و كفر جاهلي تو را آلوده نساخته است ـ حاصل اين‌كه تو امامي هستي كه از پدران پاك و مادران پاك به وجود آمده‌اي به طوري كه هرگز به خداوند كفر و شرك نورزيده‌اند ـ بنابراين ؟؟؟؟ و شواهد بسياري نمي‌توان گفت پدر ابراهيم خليل كافر بوده است چون ابراهيم خليل از اجداد پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه هستند.[5]

داستان قربانی شدن ابراهیم پسر پیامبر

آیا داستان قربانی شدن ابراهیم پسر پیامبر به جای امام حسین درسته ؟ - گفتگوی دینی



در ترجمه‌ المستقصی‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ پیغمبر(ص) امام‌ حسین‌ را بر زانوی‌ راست‌ وابراهیم‌ را بر زانوی‌ چپ‌ خود نشانیده‌ بود که‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: خدایت‌ سلام‌می‌رساندو می‌فرماید این‌ دو فرزند را برای‌ تو جمع‌ نخواهد کرد و یکی‌ را از تو باز خواهدگرفت‌، اینک‌ بیندیش‌ و هر کدام‌ را خواهی‌ اختیار کن‌.

پیغمبر(ص) بر چهرة‌ حسین‌ و ابراهیم‌ نگریست‌ و فرمود: اگر حسین‌ وفات‌ کند ازمفارقت‌ او دل‌ من‌ و علی‌ و فاطمه‌ هر سه‌ خواهد سوخت‌، ولی‌ اگر ابراهیم‌ وفات‌ یافت‌ اکثردرد و حزن‌ نصیب‌ من‌ خواهد شد و انتقال‌ ابراهیم‌ را قبول‌ نمود و او را فدای‌ حسین‌ کرد وپس‌ از سه‌ روز ابراهیم‌ مریض‌ شد و وفات‌ یافت‌.
همچنین :
ابن عباس مي گويد روزي خدمت رسول اکرم (ص) بودم . فرزندش ابراهيم را روي زانوي چپ و حسين (ع) را روي زانوي راست خود نهاده بود. يک دفعه ابراهيم و يک دفعه حسين (ع) را مي بوسيد. جبرئيل بر رسول خدا (ص) نازل شد ، سلام خدا را رسانيد و گفت : «خداوند بين اين دو فرزند را جمع نخواهد کرد ، بايد يکي را فداي ديگري کني». رسول خدا (ص) نگاهي به ابراهيم و حسين (ع) انداخت و گريه کرد و فرمود : «مادر ابراهيم کنيز است ، که در مرگ او من و مادرش ناراحت مي شويم ؛ ولي مادر حسين (ع) فاطمه است ، که در نبود او ، من و پدر و مادرش ناراحت مي شوم . اي خداي متعال ! من ابراهيم خودم را فداي حسين (ع) مي کنم».
پس از سه روز ، ابراهيم از دنيا رفت . هرگاه رسول خدا (ص) امام حسين را مي ديد ، مي فرمود : «اي کسي که ابراهيم را فداي تو کردم»(منتخب التواريخ ، ص 902.

ماجرای تولد و رحلت ابراهیم

ماجرای تولد و رحلت ابراهیم (ع) و اقدامات نمرود

ماجرای تولد و رحلت ابراهیم (ع) و اقدامات نمرود 

نام مبارک حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ قهرمان توحید 69 بار در 25 سوره قرآن آمده، و یک سوره قرآن (چهاردهمین سوره) به نام سوره ابراهیم است. فرازهای سازنده و گوناگون زندگی سودمند آن حضرت در ضمن 25 سوره قرآن ذکر شده است، و این موضوع بیانگر عنایت خاص قرآن به زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ است، تا پیروان قرآن آن را بخوانند، از آن درسهای بزرگ زندگی را بیاموزند. و از مکتب سازنده و آموزنده او برای پیشروی به سوی کمال، الهام بگیرند. هدف از نقل این فرازها نیز، همین است، چنان که در آیه 68 سوره آل عمران می‎خوانیم: «إن اولى الناس بإبراهیم للذین اتبعوه» ترجمه: سزاوارترین مردم به ابراهیم ـ علیه السلام ـ آنانند که از او پیروی کردند». مادر ابراهیم «نونا» یا «بونا» نام داشت، مطابق بعضی از روایات مادر لوط پیامبر، و مادر ساره همسر ابراهیم با مادر ابراهیم، خواهر بودند، و پدرشان یکی از پیامبران به نام «لاحج» بود. ابراهیم ـ علیه السلام ـ هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش از دنیا رفت، و آزر عموی ابراهیم سرپرستی او را بر عهده گرفت، از این رو ابراهیم او را به عنوان پدر می‎خواند(بحار، ج 12، ص 45). ابراهیم حدود چهار هزار سال قبل می‎زیست و 175 سال عمر کرد، و سراسر عمرش را در راه توحید و مسائل انسانی سپری نمود.

زندگی درخشان ابراهیم ـ علیه السلام ـ در پنج دوره خلاصه می‎شود:
1. بنده خالص خدا بود، و خدا بندگی او را پذیرفت. 2. مقام پیامبری. 3. مقام رسالت. 4. مقام خلیل (و دوست خالص) خدا بودن. 5. مقام امامت. به این ترتیب او نردبان تکامل را پیمود و سرانجام بر قله اوج یک انسان کامل که مقام امامت است، نایل گردید. و چون زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ در همه ابعاد زندگی، سازنده است و در پیشانی تاریخ می‎درخشد، خداوند او را به عنوان یک امت معرفی کرده و فرمود: «إن إبراهیم کان أمه» ترجمه: «ابراهیم یک ملت بود»(نحل، 12) یعنی یک فرهنگ و مجموعه‎ای از برنامه‎های انسان ساز بود. ابراهیم ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی است که پیروان همه ادیان مانند: یهودیان، مسیحیان، مجوسیان، مسلمانان و... او را به بزرگی و قهرمانی یاد می‎کنند، چرا که زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ به ابدیت پیوسته و الگوی همه انسانهای آزاد اندیش و پیشرو است، و از نظرات گوناگون موجب سازندگی و سعادت ابدی مادی و معنوی خواهد بود.

دعای برآورده شدن حاجت در امر ازدواج

مذهبی و اعتقادی - دعای برآورده شدن حاجت در امر ازدواج


پاسخ:

ما جوابی را که از آیت الله بهجت نقل گردیده[1]برای شما ارسال می کنیم.

پرسش: ازدواج دختری میسر نمی گردد و به اصطلاح بختش باز نمی شود و از شما راهنمائی می خواهد.

پاسخ: نماز جعفر طیار بخواند و پس از آن، دعائی که در کتاب «زاد المعاد» مجلسی آمده که در این هنگام خوانده شود، بخواند و در پی آن، به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند. گر چه به مقدار کم و همین که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد.

و این عمل را تا زمانی که حاجتش روا شود، انجام دهد و اگر نشد بداند که یا کم خوانده یا با اعتقاد کامل نخوانده است!

هم چنین بار دیگر در پاسخ به چنین پرسشی فرمودند: آیه« رَبَّنَا هَب لَنَا مِنْ أَزْوَجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَإِمَاماً» را (فراوان) بخوانید.[2]


[1]- کتاب گوهرهای حکیمانه.

تکلیف دخترانی که موفق به ازدواج نمی شوند.

مذهبی و اعتقادی - تکلیف دخترانی که موفق به ازدواج نمی شوند.












حکمت خداوند متعال از ایجاد غریزه جنسی استمرار و بقای نوع بشر است و لذا سالم‏ترین و مطلوب‏ترین نوع مواجهه با آن و بهترین راه حل مقابله با آن، ازدواج و نکاح مشروع است. انسان با نکاح بموقع و در وقت نیاز، بی‏آنکه به دیری یا زودی آن فکر کند، به مقبول‏ترین و کامل‏ترین صورت خود به نیازمندی خویش پاسخ مثبت می‏دهد و پیش از آنکه به عواقب و پی‏آمدهای آزار دهنده و فشارهای غریزه به دنبال آن عقده‏های روانی دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن کاسته است و قبل از آنکه انرژی انباشته آن از وجودش سرازیر شود و دامنش را آلوده کرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبیعی و مشروع، بی‏اضطراب و نگرانی، فرو نشانده است. و این نخستین توصیه دین در این مورد است.

رسول اکرم (ص) می‏فرمایند: «یا معشر الشباب! من استطاع منکم الباه فلیتزوّج ...؛

ای جمعیت جوانان هر کس از شما توانایی ازدواج دارد ازدواج کند.»[1]

کنترل

اگر برای کسی به هر دلیلی امکان ازدواج نباشد، چنین شخصی تحت هیچ عنوان مجاز نیست روی به گناه آورد زیرا خطر گناه و آلوده دامنی بسیار فراتر از فشارها و رنج های عزوبت و بی‏همسری است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممکن واجب می‏شود. و لذا چنین کسی باید مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممکن و مشروع فراهم آورد و اقدام به ازدواج نماید و در صورتی که به هیچ روی امکان ازدواج نیافت، قرآن کریم می‏فرماید: «و لیستعفف الّذین لا یجدون نکاحا؛ و باید آن کسانی که ازدواج برایشان مقدور نیست عفّت بورزند»[2]

«عفت‏» نقطه مقابل ‏«شکم پرستی و شهوت پرستی‏» است که از مهمترین فضایل انسانی‏محسوب می‏شود.

علمای اخلاق نیز در تعریف‏«عفت‏»،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته‏اند.

در قرآن نمونه های زنان و مردان با عفت را ذکر می کند که نمونه آن شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست.

عفت، گنجی است که راه موفقیت دنیا و آخرت از آن آغاز می‏شود. در منابع حدیثی،اهمیت فوق العاده‏ای به‏«عفت‏»داده شده است:

1-امام امیر المؤمنین علیه السلام،عفت را برترین عبادت شمرده است: «افضل العبادة ‏العفاف: عفت‏بالاترین عبادت‏هاست »[3] تعبیر به عفت در این جا، ممکن است ‏به معنی وسیع آن استعمال شده و یا ممکن است در مقابل شکم پرستی و شهوت جنسی به کار رفته باشد.

2-امام باقر علیه السلام می‏فرمایند:«ما عبد الله بشی‏ء افضل من عفة بطن و فرج،هیچ‏عبادتی در پیشگاه خداوند،برتر از عفت در برابر شکم و مسایل جنسی نیست‏»[4]

زنی که بتواند عفت ‏خود را نگاه‏داری کند، بزرگ‏ترین وظیفه دینی وانسانی خود را انجام داده است. البته چنین گوهر گران و این گونه جواهر درخشان، دزدان بسیاری دارد که همواره در کمین نشسته‏اند تا آن را از کف دارنده‏اش بربایند و برای ربودن گوهر عفت، از تهمت و افترا و گاه از قتل و غارت دریغ نمی‏کنند.

به هر حال کنترل این غریزه به دو صورت ممکن است تحقق پذیرد، 1ـ کنترل منفی. 2ـ کنترل مثبت.

کنترل منفی